پایگاه اطلاع رسانی اسراء: 16 نوامبر روز جهانی بردباری نامگذاری شده است. این در حالی است که توجه به انسان و مقام و منزلت او در فرهنگ اسلامی امری ریشه دار و مورد توجه است تا جایی که آیات بسیاری از قرآن کریم و روایات اسلامی درباره جایگاه انسان به طور عام و انسانهای برتر به طور خاص سخن گفتهاند. بشر حتی با وجود قانونِ بدون اخلاق نمیتواند زندگی ایدهآل و سعادتمندی را درک کند و در این مسأله اسلام به عنوان دین کامل و جامع بهترین دستورات اخلاقی از جمله رعایت صبر و بردباری را برای زندگی زیبا دارد که فراگیری آن برای هر فرد مؤمنی لازم و ضروری است.
آنچه در ادامه میخوانید فرازهایی از فرمایشات آیتالله العظمی جوادی آملی پیرامون اخلاق اسلامی به ویژه مساله صبر و بردباری است که در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
معظم له با اشاره به روایتی از امام جواد علیه السلام بیان داشتند:
شخصی از امام جواد(ع) درخواست نصیحت اخلاقی نمود. حضرت فرمود: قبول میکنید یا فقط میخواهید بشنوید؟ عرض کرد: قبول میکنم. فرمود: اگر قبول میکنید «تَوَسَّدِ الصَّبْر»؛ صبر را تکیهگاه خود قرار بده!؛ اینجا محل امتحان و جای بردباری است. کسی خیال کند اینجا راحتی نصیبش میشود به خطا رفته است. مثل اینکه کسی خیال کند میتواند زمستان را با یک پیراهن به خوبی زندگی کند؛ چنین کسی اصلاً زمستان را نشناخته است، زیرا زمستان فصل سرما است.
آنکه این نظام را آفرید، قسم یاد کرد که اینجا جای آسایش نیست؛ یکی فشار مالی دارد، یکی فشار خانوادگی، یکی فشار سیاسی، یکی فشار اجتماعی؛ هیچ کس بدون فشار نیست. کسانی هم که وضع مالیشان خوب است، با قرص آرامبخش میخوابند و اینچنین نیست که آسوده باشند؛ پس هر کسی مشکلی دارد. بنابراین، آسایش در بهشت است.
آدم باید خیلی عوامانه بیندیشد که خیال کند اینجا محل راحتی است. چنین کسی یا اهل قرآن و روایت نیست یا اهل فکر و فهم نیست. چنین کسی اصلاً نمیداند این هفتاد تا هشتاد سال یعنی رنج! خدا قسم یاد کرده و فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ»؛ اگر کسی این را فهمید، زندگی خود را تنظیم میکند، تعدیل میکند و خود را با این شرایط وفق میدهد و تنها در این صورت رنج کمتری خواهد کشید.
زمستان سرد است و سرما را نمیشود از زمستان گرفت؛ اما میتوان آن را مدیریت کرد؛ لباس بیشتری پوشید و کمتر اذیت شد.
صلوات خداوند شامل صبر کنندگان بر مصیبت و بلا میشود
حضرت آیتالله العظمی جوادی آملی در درس تفسیر خود اظهار داشتند: صلوات خداوند نصیب کسانی میشود که «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ» چون بلا و مصیبتی به آنها برسد بگویند ما از آن خدا هستيم و به او باز میگرديم. یعنی کسانی که بر بلاها و مصائب دنیای صبر کنند. اگر چه صبر سه گروه دارد (صبر بر اطاعت، صبر عند المعصیه و صبر علی المصیبه) اما به نظر میرسد این صبر صبر عند المصیبه است. که خداوند برای آنها صلوات میفرستد:« الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ کسانی که چون مصيبتی به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز می گرديم صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، که هدايت يافتگانند».
تفاوت حلم و صبر درکلام آیت الله العظمی جوادی آملی
آیت الله العظمی جوادی املی در درس تفسیر سوره مبارکه فصلت به تفاوت حلم و صبر اشاره کردند و بیان داشتند:
حلم و بردباري چيزي است که کاملاً مرز آن از صبر جداست، حادثه سنگيني که در درون انسان غضب کرده پيدا شد، اگر بتواند اين بار را ببرد؛ در چنين حالتي ميگويند اين شخص حليم است و صبر کاري است که در بيرون بر انسان وارد ميشود و انسان بايد در برابر آن خويشتنداري کند.
فرق اساسي حلم و صبر در اين است، صبر کاري است که در بيرون بر انسان وارد ميشود و انسان بايد در برابر آن خويشتنداري کند؛ يعني مشکل را حل کند و آن يا صبر «عَلَی الطَّاعَةِ» است، يا صبر «عِنْدَ الْمُصِيبَةِ» است، يا صبر «عَنِ الْمَعْصِيَة»؛[1] يعني يا بايد طاعتي را انجام دهد که دشوار است،روزه ماه مبارک رمضان را ميگيرد, اعتکاف را انجام می هد, اين صبر در طاعت است. يک وقت است که خداي ناکرده مصيبت سختي بر انسان وارد ميشود که اين صبر «عِنْدَ الْمُصِيبَةِ» است. کساني که ﴿إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ﴾[2] اينها کساني هستند که ﴿أُولئِکَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾،[3]
صبرِ «عَنِ الْمَعْصِيَة» نه «عِند الْمَعْصِيَة»، مثلا جواني، خيال کرده خطري در پيش هست، فوراً صبر کرده، ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ﴾[4] را رعايت کرده، اين صبر «عَنِ الْمَعْصِيَة» است. اين معني صبر است؛ امّا اگر برای انسان حادثهاي پيش آمد و او عصباني نشد، اين جزء صبر نيست، اين جزء حلم است. بار سنگين غضبي بر روي او پيدا شد، اگر اين غضب او را وادار کرد که خلاف بگويد و دست به خلاف بزند، معلوم ميشود حليم نيست، اين بار را نتوانست ببرد؛ امّا اگر «عندالغضب» آن «طيش» و حمله و خشم را مهار کرده است و اين بار سنگين غضب را بُرد، ميگويند او شخصی حليم است؛ در تعبيرات فارسي ميگويند بردبار است. کلمهاي که به تنهايي معناي حلم را برساند ما در فارسي نداريم، يا پيدا نکرديم، اين نظير صبر نيست، صبر کاملاً از مسئله حلم بيرون است، حلم کاملاً از مسئله صبر جداست.
*حلم از اوصاف برجسته الهي
حلم از اوصاف برجسته و اسماي حسناي ذات اقدس الهي است که خدا حليم است. درباره انبياء و درباره اهل بيت(عليهم السلام) همین طور است و به عالمان دين هم دستور دادند که علم فراهم کنيد و وزير علم را که حلم است تهيه کنيد. وزير به کسي ميگويند که وِزر, سنگيني آن بار را به دوش بکشد. در بخش پاياني سوره مبارکه «فتح» فرمود ملّت مسلمان ملّتي است که وزير سرِ خود دارد، وزيرِ او از خود اوست، مثل خوشه گندم، اين خوشه گندم وزيرش از خودش است، فرمود: ما امّت اسلامي را در تورات و انجيل معرفي کرديم که امت اسلامي چگونه هستند ﴿کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوي عَلي سُوقِهِ﴾،[5] مثل يک خوشه گندم هستند که اين خوشه گندم؛ نظير خوشه گُل نيست که به فکر ظرافت و شَفّافي باشد، بلکه چنین ميگويد: من ميخواهم بار بدهم, ميوه بدهم, روي پاي خودم بايستم، و ساق داشته باشم، من تا کمربند از خودم نداشته باشم که نميتوانم بايستم و ميوه بدهم، آنکه ميخواهد گُل دهد خيلي به اين فکر نيست که حالا کمربند داشته باشد، ميبينيد اين شاخه صاف ميرود بالا؛ امّا خوشه گندم و جو و برنج و اينها بعد از چند سانت فوراً کمربند محکمي از خودشان ميزنند اين را ميگويند وزير, فرمود: ﴿فَآزَرَهُ﴾ اين ﴿فَآزَرَهُ﴾؛ يعني وزير درست کرده، ثِقل و وزانت و سنگيني خود را خودش تهيه کرده، از خود وزير دارد، وزيرِ خودي دارد نه بيگانه, به چوب و به قيّم و مانند آن تکيه نميکند، تا اگر باد وزيد و آنها کنار رفتند اين بيفتد، لذا احساس می کند اگر کمربند نداشته باشد و خودکفا نباشد، ممکن است کسي تحريمش کند، آن چوب را از او بگيرد و چون ميخواهد ميوه دهد. ﴿فَآزَرَهُ﴾ وقتي وزير از خود داشت, کمربند از خود داشت, گِره از خود داشت، ﴿فَاسْتَغْلَظَ﴾ نيرومند ميشود، آن وقت ﴿فَاسْتَوي عَلي سُوقِهِ﴾ روي ساق خودش ميايستد، آن وقت ميوه خودش را ميدهد. فرمود ما مسلمانها را در تورات و انجيل اينچنين معرفي کرديم؛ اين يک جمله خبريه است که به داعي انشا القا شده؛ يعني مسلمانان اينچنين باشيد، ما شما را اينچنين معرفي کرديم؛ يعني مسلمان آن است که روي پاي خودش بايستد. به هر تقدير حلم و بردباري چيزي است که کاملاً مرز آن از صبر جداست، حادثه سنگيني که در درون انسان غضب کرده پيدا شد اگر بتواند اين بار را ببرد؛ در چنين حالتي ميگويند اين شخص حليم است؛ پس صبر چيز ديگر است و حلم چيز ديگر.
پاورقی.....................
[1]. الکافي(ط ـ الإسلامية)، ج 2، ص91.
[2]. سوره بقره, آيه156.
[3]. سوره بقره, آيه157.
[4]. سوره نور, آيه30.
[5]. سوره فتح, آيه29.
[6]. سوره توبه, آيه123.