02 08 2016 301446 شناسه:
image

زیبایی کرامت انسان در پرتو معاملۀ باخدا/ تبعیت از شیطان جز رسوایی سودی ندارد

پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ سرویس دین و اندیشه: آیت الله العظمی جوادی آملی لزوم توجه به تکریم شرافت و عزت واقعی انسان را یاد آور شده و بیان می دارند: در مرحله اولیه راه و رسم بندگی، گرایش و تکریم شرافت و عزت واقعیِ یک انسان مهم است، و شرافت و عزت انسان در سايۀ شب‌زنده‌داري و استقلال فرهنگي و...


ولادت حضرت معصومه علیها سلام، بانویي عالمه و باكرامت از خاندان عصمت و طهارت، که با نام روز دختران نیز نامگذاری شده، فرصت مناسبی است تا همگان خصوصا دختران در این روز فرخنده، پای درس مکتب اهل بیت علیهم السلام نشسته، و با استفاده از تعالیم اسلامی و معارف اهل بیت، پاكدامني را سرلوحه زندگي خود قرار داده و كرامت انساني را با تربيت تعاليم اسلام به رُخ ديگر مذاهب و ملل بكشند.

بدین مناسبت فرمایشات حکیم متأله حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، در یکی از جلسات درس اخلاق خود که در آن به لزوم توجه بیشتر به تکریم شرافت و عزت واقعی انسان، پرداختند را از نظر می گذرانیم:

توجه به تکریم شرافت و عزت واقعیِ انسان

آیت الله العظمی جوادی آملی لزوم توجه به تکریم شرافت و عزت واقعی انسان را یاد آور شده و بیان می دارند:

در مرحله اولیه راه و رسم بندگی، گرایش و تکریم شرافت و عزت واقعیِ یک انسان مهم است، و شرافت و عزت انسان در سايۀ شب‌زنده‌داري و استقلال فرهنگي و اقتصادي دست یافتنی و ممکن است.

ایشان می فرمایند:

شرافت ما در سايه شب‌زنده‌داري ماست, عزّت ما در سايه استقلال اقتصادي و استقلال فرهنگي ماست و اين راه‌ها هم ممكن است! براي تأمين اين دو عنصر محوري يك حديث نوراني از وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة و الثناء) رسيده است که فرمودند: «الْعِلْمُ خَدِينُ الْمُؤْمِن‏»، «خدين»؛ يعني دوست و ﴿أَخْدَان﴾ كه در قرآن آمده است؛ هم يعني دوست.

معظم‌له در تشريح واژه قرآني «أخدان» آن را از رسوم زمان جاهليت برشمرده و ضمن انتقاد از رواج اين معضل در برخي از شهرها چنین فرمودند:
اين ﴿أَخْدَان﴾ كه به معني دوست است، در جاهليّت رسم بود و متأسفانه در برخي از كشورها يا مثلاً شهرها يا عصر و زمان و زمين‌ها آن دوست‌يابي رواج دارد؛ زن‌‌ها با هم و مردها با هم که اين نوع دوست بودن مشروع است؛ امّا در جاهليت, «متّخذِ أخدان» بودن, پسري دوست دختر داشتن يا دختري دوست پسر داشتن، اين از آداب و سنن جاهلي جاهليّت بود كه قرآن كريم از آن به عنوان «متّخذِ أخدان» ياد مي‌كند. لذا فرمود مگر مي‌شود نامحرمي دوست نامحرم باشد؟!

معرفی دوست واقعی از منظر دین

استاد برجسته اخلاق دوست واقعي انسان مؤمن را با استناد به روایات مأثوره حضرات معصومین(ع)، دانش او می دانند و عدم بهره‌مندي از عمرو نداشتن مطالعۀ روزانه را خسران و زيان برشمرده وپیوسته توصیه نموده و بیان می دارند:

در بيان نوراني پيغمبر(صلوات الله علیه)آمده است«الْعِلْمُ خَدِينُ الْمُؤْمِن‏»که انسان يك دوست دارد و آن دانش است؛! اين شخص آن دوست را برداشت و اين را به جای آن گذاشت. «متّخذِ أخدان» تفكّر جاهلي دارد؛ مگر مي‌شود انسان بي‌مطالعه و بي‌كتاب روزش را بگذراند؟ مگر مي‌شود عمر را رايگان تحويل دهد و چيزي نگيرد؟ خسران همين است! انسان سرمايه‌اي به نام عمر دارد، اين را بدهد و چيزي نگيرد؟! يا ـ خداي ناكرده ـ در راه ديگر مصرف کند؟!

بنابراين ما يك دوست داريم و آن عقل و علم ماست، چون انسان كه نمي‌تواند بي‌دوست زندگي كند! در كلمات امام رضا(سلام الله عليه) نیز با این بیان آمده است كه «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه‏»، اين بيان يك لطافت ويژه‌اي دارد. در بيان نوراني پيغمبر يك لطافت بود و در بيان ثامن‌الحجج(عليهما السلام) يك لطافت ديگر است، البته از آن بيان گرفته است. فرمود: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ» مستحضريد اين «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ» خبر مقدم است و «عَقْلُهُ» مبتداي مؤخّر میباشد که تقديم اين خبر براي إفاده حصر است؛ يعني انسان يك دوست دارد و آن عقل اوست! نفرمود «عَقلُهُ صَدِيقُهُ»، بلکه فرمود: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ» اين بيان نوراني امام هشتم است! چون عقل او حافظ اوست! و بيش از يك دشمن هم ندارد و آن جهل اوست!

تبیین جهل علمی و عملی در قالب تمثیل

کارآمدی قالب تمثیل برای فهم سریع آدمی در جای خود شایسته بوده و این حکیم متأله نیز از بیان این قاعده مستثنی نبوده و برای تبیین نقطۀ مقابلِ دوست انسان که جهل باشد، آنرا به دو نوع علمی و عملی تقسیم نموده و معتقدند:

جهل یا علمي است و يا عملي! دشمن بيروني هر كه باشد و هر چه باشد مي‌شود با او كنار آمد، شما بدتر از مار و عقرب‌هاي سمّي چه چيزي ديديد؟ با آنها مي‌شود كنار آمد! مگر در اين رسانه‌ها نديديد؟ از هند و غير هند نديديد يا نشنيديد که خيلي‌ها با اين مار سمّي مأنوس‌ هستند و زندگي مي‌كنند! با اين مار میشود کنار آمد! چندين عقرب را بعضي در سر و صورت خودشان نگه مي‌دارند، با عقرب مي‌شود كنار آمد؛ امّا با هوا و هوس نمي‌شود كنار آمد، او تا آبروي آدم را نبرد رها نمي‌كند! اين﴿لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ﴾،﴿فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما﴾ همين است! آن يك تمثيل و بيان عرشي در جريان آدم و حوّاست! آبرويشان را ريخت! در درون ما تمام تلاش و كوشش او اين است كه ما را «مسلوب‌الحيثية» كند. ما با چنين دشمني روبه‌رو هستيم. تنها راهي كه براي شناخت دشمن دروني داريم، علم و عقل است؛ اينها هم دشمن را به ما معرفي كردند، هم دوست را و هم راه نجات را به ما معرفي كرده اند.

راهکار قرآنی رویارویی با دشمن درونی

ایشان در فرمایشات خود راهکار قرآنی رویارویی با دشمن قسم خوردۀ انسان را پناه بردن به پناهگاه خداوند و ذکر و یاد او دانسته و هوشیاری و عکس العمل بموقع را از ابزارهای رهایی از دام شیطان می دانند و بر این امر چنین تأکید دارند :
توحيد دژ, قلعه و پناهگاه است! دژبان خود خداست! «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي‏»؛ مشابه اين بيان درباره عترت طاهرين هم هست كه «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي‏». «حصن»؛ يعني قلعه، دژ و دژبان هم خدا و به بركت الهي اهل بيت(عليهم السلام) هستند. اوّلين خطري كه دامنگير انسان مي‌شود و همين كه وسوسه كرد تا گناه انجام دهد، اين آژير خطر هست و فوراً در پناهگاه برود؛ اين «أعوذ بالله» را براي همين گفتند! ﴿وَ إمّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾گفتن يعني برو در پناهگاه! اگر آن وقت كه جنگ تحميلي بود به ما گفتند وقتي صداي آژير را شنيديد در پناهگاه برويد، معنای آن چه بود؟ يعني وقتي صداي آژير را شنيديد در همان خيابان بايستيد بگوييد من مي‌خواهم بروم پناهگاه، معناي آن اين است؟ يا اينكه رفتن به پناهگاه؟﴿فَاسْتَعِذْ﴾؛ يعني برو در پناهگاه! يك وقت انسان جوان است، وسوسه مي‌كند که نامحرمي را نگاه كند، فوراً مي‌رود در پناهگاه؛ مي‌خواهد غيبتي كند، مي‌رود در پناهگاه؛ مي‌خواهد روميزي و زيرميزي بگيرد که بعد «مسلوب‌الحيثية» مي‌شود، مي‌رود در پناهگاه. فرمود همين كه هوس گناهي كرديد، برويد در پناهگاه! وگرنه آبرو را مي‌برد! ﴿وَ إمّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾، استعاذه كن؛ يعني برو پناهگاه! نه اينکه «أعوذ بالله» بگويي!

تبیین معامله انسان با خداوند و تفاوت آن با معامله با شیطان

اين حكيم متأله، تبيين معاملۀ انسان با خداوند و تفاوت اين معامله با شيطان را در ضمن جملاتی عالمانه در جلسات اخلاقی خود چنین مطرح فرمودند:
 
مستحضريد كه دشمن «عِوض» و «معوَّض» هر دو را مي‌برد. ما باید معامله كنيم با كسي كه «عِوض» و «معوَّض» هر دو را به ما مي‌دهد و آن خداي ماست؛ هم جريان اُجرت مطرح است، فرمود كار كنيد! ما براي او كار نمي‌كنيم تا اجرت بگيريم! تعبير ﴿أُجُورَهُمْ﴾يك تعبير تشويقي است! ما براي خدا كار نمي‌كنيم تا از او مزد بگيريم! ما دستور او را «قربة اليه» انجام مي‌دهيم، اين كار به سود ماست و نه به سود او! اگر فرمود اجر داريد, اگر فرمود صابران «اُجُور» آنها را خدا عطا مي‌كند يك تعبير تشويقي است. پس تعبير به اجر, تعبير تشويقي است؛ تعبير «بيع» و «شراء» هم اين‌چنين است و تعبيری تشويقي است. ما چه چيزي را به او مي‌دهيم؟ كسي كه ﴿وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً﴾؛انسان چيزي را كه مالك نيست چگونه مي‌تواند بيع كند؟ ولي با اين حال خداي سبحان مال خود را از ما مي‌خرد ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَري‏ مِنَ الْمُؤْمِنينَ﴾، بعد مي‌فرمايد: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ﴾، بعد «عوض» و «معوّض» هر دو را به ما مي‌دهد؛ يعني اگر جاني, وقتي و آبرويي را در راه خدا صرف كرديم، ذات اقدس الهي اين روح را تكميل و تنزيه مي‌كند, تقديس مي‌كند, مظهر سبّوح و قدّوس مي‌كند و به ما برمي‌گرداند، اين‌طور نيست كه چيزي از ما كم كند بلکه چند برابر مي‌كند و به ما مي‌دهد و اگر ـ خداي ناكرده ـ با بيگانه معامله كرديم؛ يعني با شيطان ـ چه شيطان خارجي و چه شيطان داخلي, چه شيطان بزرگ و چه شيطان كوچك ـ «عوض» و «معوّض» هر دو را او مي‌برد. اگر كسي با شيطان معامله كرد، اين‌طور نيست كه شيطان كمالي را به او عطا كند، بلکه روح و عمر او را تسخير مي‌كند. پس او انسان را براي سواري گرفتن میخواهد لذا اين‌طور نيست كه اگر كسي با ابليس معامله كرده است چيزي را از ابليس دريافت كند.

--------------------------------------------------------------------

منبع:جلسۀدرس اخلاق معظم له، بهمن ماه93