اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين والصلاة و السلام علي جميع الانبياء و المرسلين سيّما خاتمهم و افضلهم محمد و اهل بيته الاطيبين الأنجبين سيّما بقية الله في العالمين بهم نتولي و من اعدائهم نتبرّء الي الله
موضوع سخن مباني قرآني نهضت حسيني(عليه السلام) است يعني در عين حال كه نهضت آن حضرت مشروع و معقول و الهي است و نيازي به استدلال به قرآن ندارد زيرا عترت هماهنگ قرآن است و همتاي قرآن است هر چه قرآن ميگويد حجت است و هر چه انسان كامل معصوم انجام ميدهد حجت است لكن براي تبيين گفتههاي قرآن با سنت اهل بيت(عليهم السلام) و تبيين هماهنگي سنت اهل بيت(عليهم السلام) با آيات قرآن اينگونه مطالب مطرح ميشود سالار شهيدان حسين ابن عليبنابيطالب بحثهاي قرآني را كه پيگيري ميكرد ميديد آيات قرآن كريم اعلان خطر ميكند كه ممكن است اين نظام به نظام جاهلي برگردد نه تنها عادات و آداب جاهلي برگردد بلكه عقايد جاهلي هم برگردد يعني كفر به جاي ايمان بنشيند از اعلام خطر قرآن اينها متوجه شدند عدهاي در صدد برگشت به نظام جاهلياند در سورهٴ مباركهٴ «احزاب» ذات اقدس اله«» به برخي از زنان پيامبر هشدار داد فرمود ﴿وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى﴾[1] تبرج يعني خودنمايي كردن يك وقت زني خود را از نامحرم نميپوشاند اين گناه بزرگ را مرتكب شده است ولي جاي اين در سورهٴ «نور» است كه دستور حجاب ميدهد يك وقت ـ معاذالله ـ اين حكم حجاب را كه حكم الهي است قبول ندارد و اين حكم را حكم افسانه و تاريخ مصرف گذشته ميپندارد اين معصيت عادي نيست اين كفر است و رجوع به جاهليت يك وقت كسي ربا ميخورد اين مسلماني است كه معصيت ميكند يك وقت ـ معاذالله ـ ميگويد ربايي را كه قرآن تحريم كرده من حكم قرآن را قبول ندارم ـ معاذالله ـ اين معصيت عادي نيست اين كفر است غير از عصيان است در سورهٴ مباركهٴ «نور» بسياري از احكام حجاب را درباره زن و مرد بيان كردند گفتند سورهٴ مباركهٴ «نور» را به ياد زنها بدهيد زيرا در اين سوره آمده است كه خود را حفظ بكنند تا اساس خانواده حفظ بشود حرمت حفظ بشود غيرت حفظ بشود جوان محفوظ بماند زن محفوظ بماند به طلاق نكشد خانوادهها متلاشي نشود جوانها آلوده نشوند و هزارها فساد كه در اثر بيحجابي رخنه ميكند اين بحثها را در سورهٴ مباركهٴ «نور» بيان كرده ولي در سورهٴ «احزاب» دارد كار جاهليت نكنيد ﴿وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ اْلأُولى﴾ معلوم ميشود يك جاهليت ثانويه و مدرني در برابر جاهليت كهن قابل طرح و پيشبيني است اين يك باز ميديدند ذات اقدس الهي به جامعه آن روز اعلام كرد فرمود مبادا بعد از رحلت پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحية والثناء) به جاهليت و شرك و الحاد برگرديد زيرا پيامبر همانند انبياي گذشته انساني است كه بالأخره ميميرد ﴿أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِكُمْ﴾[2] اگر حضرت كشته شد يا رخت بربست مبادا به جاهليت برگرديد از اين آيه هم اعلان خطر شنيده شد در بخشهاي ديگر ذات اقدس الهي فرمود سنتهاي جاهلي را احيا نكنيد عدهاي در بين مسلمانها زندگي ميكردند اينها گرفتار مرض سياسي بودند منتظر بودند نظام اسلامي خداي ناكرده آسيب ببيند مشركان بيايند و شرك برگردد و نظام جاهلي تكرار شود اين گروه در داخل مدينه به عنوان منافق به سرميبردند ذات اقدس الهي به رسول گرامي فرمود در بين افرادي كه با تو به سرميبرند يك عده بيمار دل زندگي ميكنند ﴿فَتَرَي الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشي أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ فَعَسَي اللّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ﴾[3] فرمود رسول من يك عده كه بيماري سياسي دارند و قلب اينها مريض است اينها يك پيوندي با مشركان و دشمنان نظام اسلامي دارند منتظرند كه نظام اسلامي مبتلا به فروپاشي بشود و شرك برگردد و اينها با مشركان همدستي كنند ﴿فَتَرَي الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾[4] اينگونه از برنامهها را قرآن كريم مرض سياسي ميداند اگر خدا فرمود قرآن كتاب شفا است ﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ﴾[5] بيماريها را مشخص كرد راه درمان را مشخص كرد درمان شدهها را معرفي كرد سالماني كه بيمار نشدند آنها را هم معرفي كرد از اين جهت فرمود قرآن كتابي است شفا بخش مرض سياسي را گفته مرض اجتماعي را گفته مرض اقتصادي را گفته فرمود اين يك مرض است كه اگر كسي داراي همسر هست مع ذلك به بيگانه و نامحرم طمع بكند اين در فرهنگ قرآن مريض است اين يك انسان سالمي نيست فرمود ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفًا﴾[6] به زنها دستور داد وقتي با مردها سخن ميگوييد مردانه حرف بزنيد رقيق سخن نگوييد سخنها را نازك ادا نكنيد حرفهاي تحريك كننده نزنيد زيرا آن مردي كه مريض است طمع ميكند اگر كسي به نامحرم طمع كرد طبق بيان الهي مريض است و اگر درمان نكرد ﴿في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ﴾ بود ﴿فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا﴾ شد اينكه ميبينيد دفعتاً يك خانواده متلاشي ميشود براي آن است كه اين بيماري در اوايل درمان نشده اينها مرضهاي اخلاقي و اجتماعي است كه قرآن ذكر كرده در سورهٴ «مائده» مرضهاي سياسي را ذكر كرده فرمود اينها كه قلبشان مريض است ميگويند شايد نظام اسلامي شكست بخورد شايد دشمنان اسلام بيايند چرا ما رابطه خود را با آنها قطع كنيم ﴿فَتَرَي الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشي أَنْ تُصيبَنا دائِرَةٌ﴾ ميگويند شايد دوران روزگار بازگشت و برگشت روزگار عليه ما باشد چرا ما رابطه را با بيگانگان قطع كنيم وجود مبارك حسينبنعلي و ساير اهل بيت(عليهم الصلاة و عليهم السلام) از اين آيات قرآني احساس خطر كردند كه مبادا يك عده منتظر برگشت نظام جاهلي باشند در بخش ديگر از قرآن كريم فرمود وقتي جريان جبهه و جنگ آغاز ميشود عدهاي از مدينه به ميدان نبرد ميروند يا پيامبر به همراه اينها هست و يا نيست اين گروه به اين فكرند كه پيامبر زنده برنميگردد و مسلمانها سالم برنميگردند در صدد توطئهاند ﴿ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلي أَهْليهِمْ﴾[7] اين آيه نازل شد فرمود آنچه در كنار ذهنتان ميگذرد خدا باخبر است يك، ديگران را باخبر ميكند دو، راه درمان را ذكر ميكند سه، اگر توبه نكرديد شما را از صحنه جامعه جدا ميكند چهار، فرمود ﴿ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلي أَهْليهِمْ أَبَدًا﴾ شما گمانتان اين بود كه پيامبر زنده برنميگردد رزمندهها زنده برنميگردند به فكر بازگشت نظام جاهلي بوديد اين تعبيرات در قرآن كريم كم نيست وجود مبارك امير بيان عليبنابيطالب(عليه آلاف التحية و الثناء) همانطوري كه در جلسه قبل به عرضتان رسيد در آن نامه رسمي كه براي مالك اشتر مرقوم فرمودند چنين نوشت كه مالك من خلافت را قبول كردم حكومت را پذيرفتم تا قرآن را آزاد كنم دين را آزاد كنم در زمان ديگران اين قرآن و دين و قرآن و عترت در اسارت آنها بود اين بيان شفّاف علني در نهجالبلاغه است فرمود مالك «ان هذا الدين قد كان اسيراً في ايدي الاشرار يعمل فيه بالهوي و تطلب به الدنيا»[8] قرآن اسير اينها بود هرطور ميخواستند معنا ميكردند نماز اسير اينها بود روزه اسير اينها بود حج و عمره اسير اينها بود در حاليكه همه اينها فرياد ميزنند هدايت ميكنند شعار رسمياند هيچ كدام از اينها نفسشان درنميآمد سرش اين بود كه قرآن و عترت يعني اسلام كه در اين دو صحنه جلوه ميكند به اسارت رفته بود آنها با تشكيل سقيفه اول كاري كه كردند دست قرآن و عترت را بستند بعد طناب به گردن علي انداختند اينچنين نبود كه قرآن باز باشد آزاد باشد حقيقت ولايت آزاد باشد آنگاه اينها بتوانند علي را با طناب به مسجد ببرند اگر قرآن حاكم باشد اگر اسلام حاكم باشد جامعهاي كه تحت حكومت قرآن و عترت است اجازه نميدهد كه غدير فراموش بشود و سقيفه به جاي غدير بنشيند اجازه نميدهد آن علي كه فاتح ميدان بود آن علي كه در سلحشوري نامآور بود آن علي كه فتوحات به نام او بود آن علي كه تالي تلو قرآن است آن را با طناب به مسجد ببرند اول قرآن را با زنجير بستند و از صحنه جدا كردند ولايت را از صحنه جدا كردند بعد عليبنابيطالب را با طناب بستند و با طناب به مسجد بردند وقتي معاويه اعتراض ميكند به اميرالمؤمنين دارد تحقير ميكند آن نامه معاويه نسبت به اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه نيست ولي پاسخ حضرت در نهجالبلاغه هست حضرت در جواب مرقوم ميفرمايند تو نوشتي كه مرا با طناب بردند من كه انكار نكردم اين فخر من است كه ما اگر بخواهيم يك خلافي را امضا بكنيم ما را بايد با طناب ببندند تا از ما امضا بگيرند ما كه انكار نكرديم ولي تو رفتي تحقير كني اين تحقيق شد اين فخر من شد اين شرف من است كه مرا با طناب بردند اين بيان در نهجالبلاغه هست وجود مبارك اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) به مالك فرمود آزاد كردن مردم مصر و آن قسمت آفريقا در درجه دوم اهميت است عمده آن است كه ما دين را آزاد كنيم مردم بفهمند قرآن چه ميگويد معناي آزادي چيست معناي استقلال چيست معناي امنيت چيست معناي حكومت چيست معناي طبقه در جامعه چيست دنيا يعني چه انسان يعني چه مرگ يعني چه انسانيت انسان به چيست آيا انسان حيوان ناطق است يا حي متألّه؟ انسان يك زندهاي است كه حرف ميزند يا نه حيّ است كه در الوهيت فرو رفته است و غوطهور شده است و مشتاق است و فاني است او حيّ متألّه است نه حيوان ناطق الآنسان ما هو را انسان آفرين بايد بيان كند فرمود اگر قرآن آزاد باشد اين معارف را به مردم القا ميكنند پس طبق بيان نوراني عليبنابيطالب مردم اين قرآن و عترت را به اسارت گرفتند در سخنان نوراني فاطمه زهرا(سلام الله عليها ) هم كه در بحث ديروز گذشت در آن خطبه رسمي فاطمه(سلام الله عليها) فرمود «﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾»[9] از اين شواهد سالار شهيدان كاملاً احساس خطر كرد كه جاهليت دارد برميگردند مادامي كه معاويه زنده بود اين جاهليت مستور بود وقتي يزيد روي كار آمد اين جاهليت مستور شده مشهور آنگاه سخنان رسمي حسينبنعلي شروع شد كه فرمود «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد»[10] فرمود از اين به بعد ديگر فاتحه اسلام خوانده است نفرمود فلان گناه رواج پيدا كرده نفرمود فلان خلاف رخنه كرده فرمود «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد» وقتي حكومت به دست يزيد افتاد كه رسماً مخالف اسلام است معنايش بازگشت نظام جاهلي است و عليبنابيطالب(سلام الله عليه) در آن خطبه قاصعه فرمود نشان بازگشت نظام جاهلي اين كينههاي جاهليت است كه الآن در شما ظهور كرده «فاطفئوا ما كمن في قلوبكم من نيران العصبية و احقاد الجاهليه»[11] فرمود گاهي شما با هم اختلاف داريد در يك باره سلسله مسائل مالي و مانند آن بعد از يك مدت كوتاه برطرف ميشود اما گاهي اختلاف ريشهدار است و كينه است و در صدد براندازي يكديگريد و ريشه كردن كردن يكديگريد و قتل و غارت يكديگريد اين كينه كينه جاهليت است كينه عادي نيست آنچه در دلهاي شماست از كينههاي جاهليت اين آتشها را خاموش كنيد وجود مبارك اميرالمؤمنين ديد آثار جاهليت اختلاف دو دستگي پراكندگي متلاشي شدن اين كم كم دارد خودش را نشان ميدهد وقتي يزيد روي كار آمد ديگر علني شد آنگاه سالار شهيدان(سلام الله عليه) فرمود «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد» اين يك بخش است بخش ديگر اينكه يك وقت است انسان در حال عادي عقيده مردم محفوظ اخلاق مردم محفوظ ولي گاهي سيئاتي در جاي جامعه مورد ارتكاب است در چنين فضايي كارهاي فكري كارهاي فرهنگي رهنمودهاي تبليغي اينها سودمند است اما يك وقت يك حادثه تلخي پديد آمد يك حادثه شومي مشئومي خودش را نشان داد در آن روزگار كارهاي فرهنگي و فكري و سخنرانيها اثر ندارد در آن كار چاره جز انقلاب نيست يك وقت است يك كسي بيماري عادي دارد اين با دارو و شربت و قرص و كپسول قابل حل است يك وقت است يك حادثه سنگيني رخنه كرده است كه چاره جز جراحي و عمل كردن نيست ائمه ديگر فراغتي داشتند فرصتي داشتند كه با كارهاي فرهنگي و فكري آن مشكلات جامعه را حل كنند ولي سالار شهيدان(سلام الله عليه) ديد با روي كار آمدن يزيد با كار فكري و فرهنگي نميشود جامعه را زنده كرد اين يك، پس كار ابي عبدالله با كار ائمه ديگر فرق دارد يك وقت كارش جراحي است يك وقت كارش درمان باليني است گذشته از آن ابيعبدالله كاري كرد كه براي ابد اين كار سودمند است كارهاي فرهنگي كارهاي فكري حوزه خاص دارد قلمرو مخصوص دارد اگر كسي كتابي نوشته، سخنراني كرده جلسه تدريسي تشكيل داده اين هم شعاعش مشخص است هم بردش معين اما حسينبنعلي نخواست يك قلمرو محدودي را روشن كند يك حوزه خاصي را شفاف كند يك منطقه مخصوصي را نور بدهد فرمود من قيام كردم تا امت پيغمبر را اصلاح كنم هر كس تا روز قيامت بيايد جزء امت پيغمبر است فرمود من ميخواهم يك كاري بكنم كه تا قيامت اين كار بماند اين كار كه با تدريس و تأليف و سخنراني و مرجعيت حل نميشود در اين كار خون ميخواهد و بس نه خون هر كسي فرمود «لطلب الاصلاح في امة جدي»[12] يك وقت كسي ميخواهد يك شهري را اصلاح كند آن با سخنرانيها با جلسات با كتاب با پرورش شاگرد مقدور اوست اما اگر خواست جهاني را اصلاح كند به مردم عالم بگويد شما يا مسلمانيد يا كافر من به هر دوي شما درس ميدهم اگر مسلمانيد فرهنگ شهادت را احيا كنيد اگر كافريد مسئله شهادت را فرهنگ شهادت را بهشت را نشناختيد «هيهات من الذله» را احيا كنيد اگر كافريد ذليل نباشيد اگر مسلمانيد شهيد باشيد اين فكر كه با تدريس حل نميشود با كتاب نوشتن حل نميشود اين با خون بچه و خودش و اصحابش و انصارش ايثار كل ميخواهد بنابراين نبايد كار حسينبنعلي را با كار ائمه ديگر(عليهم الصلاة و عليهم السلام) سنجيد البته اگر آن ذوات قدسي در اين مقطع تاريخي بودند آنها هم همين كار را ميكردند چون اينها همهشان جانشين پيغمبرند پيغمبر هم دو كار كرد يكي كار در حوزه اسلامي يكي كار در حوزه انساني مگر همه مردم مسلمان ميشوند در قرآن كريم فرمود بسياري از مردماند كه كافرند بررسي ايمان و كفر به قيامت وابسته است كه ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحيمَ صَلُّوهُ﴾[13] آن روز همه درون بيرون ميآيد حقايق روشن ميشود حق روشن ميشود صدق روشن ميشود باطل روشن ميشود كذب روشن ميشود داوري جهاني است يقيناً يك عده كافرند و ايمان نميآورند اما پيغمبر، پيغمبر كافران هم هست بايد براي آنها هم پيام بياورد در بسياري از آيات قرآن كريم فرمود اگر مسلماني حكم اين است اگر كافريد حكم آن است در سورهٴ مباركهٴ «ممتحنه» آيهاي است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي همين آيه با اين مضمون آمده كه ما با سه گروه ميتوانيم زندگي كنيم با مسلمانها در محل با غير مسلمانها ولي موحدان مسيحي و كليمي در منطقه با كفار در سطح بينالملل ما با كافران كاملاً ميتوانيم زندگي مسالمت آميز داشته باشيم تجارت داشته باشيم اقتصاد داشته باشيم سياست داشته باشيم رفت و آمد داشته باشيم اينها ممكن است براي اينكه نه آنها به ما آسيب ميرسانند نه ما به آنها آسيب ميرسانيم در سورهٴ مباركهٴ «ممتحنه» اين آيه به اين مضمون آمده كه ﴿لا يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ﴾[14] فرمود خدا نهي نميكند نميگويد با كفار راه و روابط نداشته باشيد آنها به شما آسيب نميرسانند شما به آنها آسيب نرسانديد آنها كه توطئه نكردند با دشمنان شما پشت پرده نساختند شما ميتوانيد با آنها زندگي مسالمت آميز داشته باشيد بلكه عادلانه رفتار كنيد خدا عادل را دوست دارد اين بيان شفاف سورهٴ مباركهٴ «ممتحنه» است همين بيان در اصول قانون اساسي ما آمده لذا نظام جمهوري در سه مقطع رابطه دارد محلي منطقهاي و بينالمللي اما به مستكبران هشدار داد كه هيچ رابطهاي ما با شما نداريم ﴿إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ﴾[15] اين برائت از مشركين را كه شما ميبينيد در مكه طنينانداز است نسبت به همين مستكبران است وجود مبارك ابراهيم خليل كارهاي فراواني را كرده اما خداي سبحان در قرآن به ما ميفرمايد شما فرزندان ابراهيم خليل هستيد در بخش پاياني سورهٴ «حج» فرمود شما راه پدرتان را برويد ﴿مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ﴾[16] فرزند خليل حق اهل مبارزه و بت شكني است همانطوري كه ابراهيم خليل با مستكبران به آنها صريحاً گفت ﴿إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ﴾ شما هم صريحاً به مشركان و مستكبران بگوييد نحن براء منكم اين برائت از مشركين ساليانه در مكه به همين منظور اجرا ميشود همواره تبرّي ما از مستكبران هست زيرا مستكبر همانطوري كه در بحثهاي پريروز به عرضتان رسيد او هيچ پيماني را نميپذيرد و ذات اقدس الهي سخنش اين است كه با مستكبران نسازيد نه براي اينكه اينها چون كافرند براي اينكه اينها اهل قطعنامه سوگندنامه كنوانسيون تفاهمنامه امضا نيستند ﴿فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ﴾[17] فرمود اينها اهل يمين نيستند نه لا ايمان لهم نفرمود چون اينها ايمان ندارند با اينها زندگي نكن خدا ميداند عده زيادي روي زمين هستند كه ايمان ندارند ولي ما با هم زندگي دوستانه داريم فرمود با مستكبران كه چون ﴿لاَأَيْمَانَ لَهُمْ﴾ اين ايمان جمع يمين است يعني سوگند يعني امضا يعني قطعنامه يعني تفاهم اينها هيچ تفاهمي هيچ قطعنامهاي هيچ امضايي را به رسميت نميشناسند چندين قطعنامه به سود ايران در ايام جنگ بود به آن عمل نكردند اين قطعنامهها اگر به زيان ايران بود كه عمل ميكنند اگر به سود ايران بود كه عمل نميكنند فرمود ﴿فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ﴾[18] نه لا ايمان لهم اين بيان را ذات اقدس الهي درباره پيروي ما از سنت خليل حق فرمود فرمود ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ﴾[19] درباره ابراهيم و قوم ابراهيم سنة الحسنه كه اينها اعلان تبرّي كردند شما هم اعلان تبرّي بكنيد اينها وظيفه انساني است كه قرآن به جوامع بشري آموخت به جوامع بشري ميگويد شما بر فرض كافر باشيد با آمريكا نسازيد نميخواهيد مسلمان بشويد ميخواهيد كافر باشيد باش ولي مستكبر نباش اين قرآن به همه مردم خط هدايت نشان ميدهد ميفرمايد اگر مؤمني الهي بينديش اگر كافري انساني بينديش سالار شهيدان فرمود تا روز قيامت هر كس ميآيد جزء امتان جد من است من ميخواهم براي همه يك رهتوشهاي داشته باشم بگويم اگر شيعه و مسلمانيد راهتان اين است اگر كافريد بگوييد «هيهات من الذلة» اگر مسلمانيد بگوييد «نسأل الله منازل الشهداء»[20] اين راه با كتاب نوشتن حل نميشود اين با سخنراني حل نميشود اينجا فقط خون ميخواهد و خون طيب و طاهر ميخواهد و خون مظلومانه ميخواهد و خون امامانه ميخواهد و بس لذا فرمود «لطلب الاصلاح في امة جدي»[21] بنابراين جريان كربلا آنقدر مهم بود كه اگر حسينبنعليبنابيطالب(سلام الله عليه) فرزندان بيشتري داشت اصحاب بيشتري داشت همه اينها را تقديم ميكرد چون اسلام آنقدر ميارزد كه براي او اين خونهاي پاك ريخته شود شما الآن ميبينيد مسئولان بلند پايه ايران وقتي به آمريكاي لاتين ميروند آنجا كه سخن از اسلام نيست آنجا كه سخن از دين نيست اما انقلاب اسلامي را با عظمت ميشناسند به رسميت ميشناسند ميستايند اين انقلاب اسلامي انقلاب كربلا را به مردم رسانده چيز ديگر نبود آن روز پيام همه تظاهر كنندهها اين بود كه ايران را سراسر كربلا ميكنيم در شبهاي عمليات در خاكريز مقدم نوار مرثيه يا حسين يا حسين بود الآن هم وقتي شما به گلزار شهدا ميرويد بعضي از اين لوح نوشتهها را كه ميخوانيد ميبينيد نام حسينبنعلي و كربلا در اين لوحها نوشته است
خاك شهيدان عشق گر بشكافي هنوز ٭٭٭ آيد از آن كشتگان زمزمه يا حسين
اين الآن در لوح قبور شهداي ما نوشته است اينها را كربلا پرورانده فرمود «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براعٍ مثل يزيد»[22] سرّ تشكيل اينگونه از حسينيهها اين است كه اگر خداي ناكرده اين غرب مستكبر ديوانگي كرده خواست به خليج فارس بيايد همين ايران است و همين ايراني هست و همين تظاهرات همين دفاع مقدس چون همين حسينبنعلي هست و همين حسينيه از اين جهت سالار شهيدان احساس خطر كرد و گفت هيچ چارهاي نيست مگر اينكه قرآن را با خون آزاد كنيم و عترت را با خون آزاد كنيم و اين كار را كرد و قرآن را آزاد كرد عترت را آزاد كرد ميبينيد الآن بيش از هفتاد يا هشتاد ملّيّت از سراسر عالم ميآيند در قم درس طلبگي ميخوانند از آمريكا گرفته از چين گرفته از شرق گرفته از غرب گرفته با ملّيتهاي مختلف ميآيند پيام رسميشان و شعار رسميشان اين است «اطلبوا العلم ولو بقم» آن روز كه ميگفتند «اطلبوا العلم ولو بالصين»[23] امروز ميگويند اطلب العلم ولو بالايران اين انقلاب ايران است كه الگو گرفته از كربلاي حسينبنعلي است و توان شرق و غرب را به هم مرتبط كنند به بارگاه ملكوتي حسينبنعليبنابيطالب عرض ادب و احترام بكنيم از زينب كبرا(سلام الله عليها) سخني به ميان آمده از فداكاري اين بانو و از ايثار اين بانو سخني به ميان آمده وجود مبارك زينب كبرا(سلام الله عليها) با استدعا از ابيعبدالله اجازه گرفت كه اين دوتا فرزندش هم شربت شهادت بنوشند همين كار را هم كرد چه اينكه قمربنيهاشم هم با استدعا از ابي عبدالله اجازه گرفت كه برادران او قبل از او شربت شهادت بنوشند ولي نقل كردند وقتي خبر شهادت علي اكبر به خيام آمده است زينب كبرا(سلام الله عليها) تا ميدان قتلگاه خود را رساند لكن وقتي خبر شهادت دو فرزند زينب به خيام آمد و اين دو فرزند را به خيمه دارالحرب حمل كردند زينب كبرا(سلام الله عليها) جلو نيامده تا مبادا حسينبنعليبنابيطالب با ديدن مادر داغديده متأثر بشود اين زينب را زهرا(سلام الله عليهما) چگونه تربيت كرده است و اين چه بانوي باعظمتي بود يحياي مازني ميگويد من در مدينه همسايه اميرالمؤمنين بودم ميديدم هر وقتي كه زينب كبرا(سلام الله عليها) شبانه بخواهد به زيارت قبر مادرش فاطمه زهرا(سلام الله عليها) برود با جلال و شكوه حركت ميكند اميرالمومنين جلو امام حسن طرف راست امام حسين طرف چپ زينب كبري وسط وقتي نزديك قبر ميرسيدند يك كسي جلو ميرفت چراغ قبر را خاموش ميكرد تا زينب كبري در تاريكي زيارت كند سرش براي من روشن نبود تا بعد معلوم شد اينها حاضر نيستند شبانه هم كه شد در كنار يك چراغ اندام مطهر زينب كبرا(سلام الله عليها) را كسي ببيند اما وقتي كه عصر عاشورا شد ميخواهد سوار بر مركب بشود چپ و راست را نگاه ميكند آن روزي كه از مدينه حركت ميكردند قمر بني هاشم زانو تا كرد و خواهر را با اين وضع سوار كرد الآن وقتي زينب ميخواهد سوار شتر بشود بچهها را سوار كرده خودش با اين جلال و شكوه چگونه ميخواهد سوار بشود اين مصيبت را چگونه بايد تحمل كرد وجود مبارك ولي عصر ميگويد من براي اينگونه از مصيبتهاي عمهام اگر به جاي اشك خون ببارم جا دارد
«السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و يا معدن الرساله و يا مختلف الملائكه و يا محبط الوحي و رحمة الله و بركاته»
نسئلك اللهم و ندعوك بسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله پروردگارا تو را به اسماي حسنايت قسم تو را به كتب آسمانيات قسم تو را به انبيا و اوليايت قسم دلهاي ما را ظرف معارف الهي و تخلق به اخلاق الهي قرار بده.
توفيق شرح صدر به همه ما مرحمت بفرما.
توفيق حسن عاقبت به همه ما مرحمت بفرما.
پروردگارا امر فرج وليات را تسريع بفرما.
پروردگارا نظام ما رهبر ما مراجع ما حوزههاي فقهي فرهنگي دانشگاهي ما را در سايه امام زمام حفظ بفرما.
دولت و ملت و مملكت و جوانها را در سايه امام زمان حفظ بفرما.
حوايج مشروعه همه را در سايه لطف امام زمان برآورده بفرما.
مرضاي مسلمانها را در سايه لطف وليات درمان بفرما.
ارواح مؤمنان عالم ارواح شهداي انقلاب و دفاع مقدس ارواح تابناك هزار شهيد اين شهر ارواح تابناك چهل شهيد شش بهمن 1360 كه امشب شب ششم بهمن است همه اينها را در سايه رحمت بي انتهايت با اوليايت محشور بفرما.
پروردگارا ارواح طيب و طاهر شهدا را در كنار روح ملكوتي امام شهدا با كربلاييها محشور بفرما.
اين عرض ارادتها را از همگان به احسن وجه بپذير.
ثوابي از اين عرض ارادت به ارواح بنيانگذاران مراكز مذهب و ذويالحقوق ما اهدا بفرما.
امنيت مناطق مسلماننشين مخصوصاً ايران، عراق، افغانستان فلسطين و لبنان و سوريه را در سايه امام زمان حفظ بفرما.
نيروي مقاومت لبنان اعتصاب لبنانيها مبارزه مشروع و به حق لبنانيها را در سايه لطف وليات به ثمر برسان
پايان امور همه را ختم به خير بفرما.
«غفر الله لنا و لكم والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
[1] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 33.
[2] ـ سورهٴ آلعمران، آيهٴ 144.
[3] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 52.
[4] ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 52.
[5] ـ سورهٴ اسراء، آيهٴ 82.
[6] ـ سورهٴ احزاب، آيهٴ 32.
[7] ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 12.
[8] ـ نهجالبلاغه، نامهٴ 53.
[9] ـ(سورهٴ مائده، آيهٴ 50)؛ بحار الانوار، ج 29، ص 226.
[10] ـ لهوف، ص 24.
[11] ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ 192.
[12] ـ بحار الانوار، ج 44، ص 329.
[13] ـ سورهٴ حاقه، آيات 30 ـ 31.
[14] ـ سورهٴ ممتحنه، آيهٴ 8.
[15] ـ سورهٴ زخرف، آيهٴ 26.
[16] ـ سورهٴ حج، آيهٴ 78.
[17] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 12.
[18] ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 12.
[19] ـ سورهٴ ممتحنه، آيهٴ 6.
[20] ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ 23.
[21] ـ بحار الانوار، ج 44، ص 329.
[22] ـ لهوف، ص 24.
[23] ـ بحار الانوار، ج 1، ص 177.