پایگاه اطلاع رسانی اسراء؛ همزمان با شب قدر و شب 19 ماه مبارک رمضان حجت الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی آملی به دعوت انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا به صورت ویدیو کنفرانس سخنرانی کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه در این سخنان در اهمیت شب قدر بیان داشت:
شب قدر است، شب معناست. خدای عالم آمده است تا #ظرف_جان ما را با این معانی پر کند. ما در فضای نفس که رابط ما با آن حقائق همین نفس است، باید تلاش کنیم نفس را آزاد کنیم. بله خدای عالم کریم است، عفوّ است و می بخشد «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»،[1] یکی از اذکار ویژه شب های قدر همین ذکر است «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»؛ خدایا تو کریم هستی، عفو می کنی و بخشندگی را دوست داری از تو می خواهیم که ما را ببخشی!
وی ادامه داد:
دو نوع بخشش داریم: یک بخششی است که به گناهان ما، لغزش های ما و خطاهای ما بر می گردد، اینها را خدای عالم با کرامتش با تفضلش می بخشد. خدایی که با این درگاه از رحمت در #شب_قدر تجلّی کرده است قطعاً بندهای که در پیشگاه خدا آمده و از او آرزوی آمرزش دارد لطف خدا بیکران است، اما آنکه باید تلاش بکنیم و در شب های قدر او را داشته باشیم مسئله #آزادسازی_نفس است، آزادسازی جان و روح است. ما دست و پا را اگر باز کنیم اما جان در گرو اعمال ما و اخلاق بد ما باشد این قدرت پرواز ندارد ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾[2] ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾[3] ما باید از خدا در شب قدر این #آزادی_روح و آزادی جان و نفس را طلب کنیم تا در سایه این آزادی آن #معنای_آزاد اتفاق بیافتد و آن معنا وقتی اتفاق افتاد ارتباط با جهان غیب برقرار می شود.
ایشان در سرّ اینکه تا از شب قدر بیرون می آییم دوباره به گناه آلوده می شویم بیان داشت:
سرّ اینکه ما از شب قدر می آییم بیرون و فردا ـ معاذالله ـ دوباره به گناه آلوده می شویم برای اینکه درست است که دست و پا و اعضا و جوارح تطهیر شدند اما نفس همچنان سیاه است، نفس همچنان درگیر خُلقیات و اخلاق و رذائل است و باید از خدای عالم چنین آزادی و رهایی را مسئلت کنیم که رسول گرامی اسلام فرمود «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ»؛[4] فرمود که انفس شما و جان های شما درگیر است جانتان را آزاد کنید در شب قدر از خدا بخواهید که خدا آنها را آزاد کند چون #استغفار میتواند به اعضا و جوارح باشد می تواند به جان باشد «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ».
متن کامل سخنان استاد مرتضی جوادی آملی بدین شرح است :
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین» به شب قدر که سلام است سلام میدهیم و از جایگاه بندگان مؤمن و شایسته پروردگار عالم ایمان و عمل صالح و علم صائب را در این لیالی ارزشمند قدر از پروردگار عالم مسئلت میکنیم حضور همه حضار گرانقدر خصوصاً دانشجویان گرامی که در بلاد مختلف اروپا زندگی میکنند سلام عرض میکنیم و آرزوی توفیقات و بهرهمندی از شبها و لیالی گرانقدر قدر را داریم
توجه به جهات شب قدر و ابعاد مختلف این شب برای اینکه انسان بتواند از همه آن جهات استفاده بکند یک ضرورت است
اولین ویژگی شب قدر همان است که خدای عالم به عنوان نزول قرآن از او یاد کرده است ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ﴾ یا ﴿إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ﴾ قرآن که سید کتب است عالیترین و برترین مضامین والا و معانی ارزشمند را در اختیار بشر قرار داده است و این موهبت الهی است از این جهت قدردان این نعمت الهی باشیم و جبهه جانمان را متوجه هدایت قرآنی کنیم و این کتاب را ارج بنهیم و قدر بدانیم جهت دیگری که در شب قدر از معانی و حقائق الهی است مسئله نزول فرشتگان است که در این نزول الهی خدای عالم همه حقائق و معانی را تجلی بخشیده است نازل کرده است تا در دسترس جان انسانی قرار بگیرد و انسان از این معانی و حقائق بهره ببرد ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ﴾ از سوی دیگر هم موقعیت مولایمان علی بن ابیطالب علیه السلام که سید اولیاء است و سید اوصیاء است و او عِدل قرآن است وصی و جانشین رسول گرامی است و تمام آنچه را که در حقیقت ولایت است در عالیترین جلوهاش آن را دارد به آن امام عزیز اقتدا کنیم و اهتداء بجوییم و به مظلومیت این امام در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان تقرب بجوییم و از ساحت پروردگاری این مولا و این ولی خدا را که خدای عالم او را به عنوان مکمّل دین و متمّم نعمتش معرفی کرد و وجودش را مورد رضایت خود در باور و اعتقادات دینی ما قرار داد او را به جان بپذیریم
موضوعی که در چنین شب ارزشمندی در جمع شما عزیزان و بزرگواران مطرح است تحت عنوان نسبت معرفت و معنویت است در ابتدا لازم است به سه عنوان لفظ مفهوم و معنا یک اشارهای بکنیم لفظ یعنی چه معنا یعنی چه و مفهوم کدام است
لفظ همان عبارتهایی است که از حروف تشکیل میشود و حامل یک مفهومی با خود هست مفهوم عبارت است از آنچه که از این لفظ به ذهن میآید و انسان میفهمد و در حوزه ذهن شکل میگیرد اما معنا عبارت است از آن حقیقتی که انسان آن را قصد میکند معنی یعنی مقصود «عنی» یعنی «قصد» بنابراین ما با این سه واژه کار داریم لفظ مفهوم و معنا لفظ و مفهوم عبارتاند مجازند که انسان از آن عبور میکند و به آن معنا و به آن حقیقت نزدیک میشود مثلاً وقتی گفته میشود آب این آب یک لفظی دارد از این لفظ یک مفهومی به ذهن میآید و از این مفهوم انسان عبور میکند به یک معنا و حقیقتی در خارج به نام آب توجه میکند که قصد میکند آن را وقتی شخص میگوید به من آب بده این لفظ را در زبان جاری میکند این لفظ با خود مفهومی را حمل میکند به نام مفهوم آب که این مفهوم در ذهن مینشیند اما مخاطب از آن مفهوم به آن معنا منتقل میشود و آن حقیقت و معنا را در اختیار قرار میدهد این لفظ و مفهوم در عالم مجاز هستند اما آن معنا در عالم حقیقت است
اما معنا دو قسم است یک سلسله از این معانی و حقایق طبیعیاند مادیاند در جهان دنیا و عالم شهادت قابل استفاده و دسترساند یک سلسله از این معانی در عالم شهادت در عالم دنیا در عالم طبیعت نیستند مثلاً آب سنگ درخت زمین اینگونه از امور حقائقی هستند که در عالم طبیعت مشهودند محسوساند آنها مورد نظر انسانیاند و انسان با همین چشم عادی یا گوش طبیعی آنها را احساس میکند لمس میکند اینها معانی و حقائقی هستند که در عالم طبیعت به سر میبرند اما یک سلسله معانی و حقائقی هستند که اینها در عالم طبیعت نیستند اینها در عالم غیب به سر میبرند و برای رسیدن به آن عالم و حقائق آن عالم باید راه دیگری طی بشود حواس دیگری قرار بگیرد با امکانات و شرایط مناسبتری انسان بتواند از آنها استفاده کند اینکه خدای عالم جهان هستی را به دو بُعد عالم شهادت و عالم غیب تقسیم کرده است «عالم الشهادة و الغیب» بخشی از حقائق را در عالم شهادت و عالم طبیعت قرار داد و بخشی دیگر را در عالم غیب قرار داد عدالت سخاوت کرامت ایمان تقوا فضائل نفسانی حسن خلق و سایر اینگونه از امور اینها حقائق غیبیاند اینها در عالم شهادت به صورت شجر و حجر سنگ و آب و امثال ذلک موجود نیستند البته جلوههای آنها و نشانههای آنها تظاهرات و اظهارات آنها در عالم شهادت قابل دیدن و رؤیت است اما خود آن حقیقت حقیقت غیبی است توحید اسماء و صفات الهی همین اسمائی که اکنون الحمدلله به عنوان دعای جوشن کبیر بخشی از آن را ما استفاده میکردیم و شما هم بهره میبردید اینها حقائق غیبیاند که جلوههای طبیعی و مادی دارند رسالت انبیاء این است که ما را با جهان غیب مرتبط کند حقائق و معانی غیبی را در اختیار بشر قرار بدهد به انسان بگوید که هستی و حقائق هستی منحصر به عالم طبیعت نیستند نظام وجود فقط و فقط در حول زمین و زمان آب و درخت و حیوان و نبات و اینها نیستند اینها نازلترین معانی و حقائق نظام هستیاند و انسان آمده است تا از اینها برآید و به حقایق غیبی راه پیدا بکند لذا اولین ویژگی که برای انسان مؤمن که بهرهمند از هدایت الهی است یاد شده است ایمان به جهان غیب است ﴿الم ٭ ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدی لِلْمُتَّقین﴾ متقین چه کسانی هستند این قرآنی که در شب قدر نازل شده است آمده است تا انسانهای باتقوا را به هدایت رهنمون شود و آنها را با معانی و حقائق جهان هستی آگاه کند متقین چه صفاتی دارند اولین ویژگی انسانهای باتقوا این است که اینها به غیب ایمان دارند ﴿هُدیً لِلْمُتَّقینَ ٭ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ﴾ اینها میگویند انبیای الهی که میآیند با خود اخبار غیبی میآورند جهان غیب را برای ما روشن میکنند اینها اخترانیاند ستارگانیاند ماه و خورشیدیاند که به وسیله بیان آنها و سخنان آنها ما با حقائق غیبی آشنا میشویم ما با حقیقتی به نام تقوا آشنا میشویم ما با معنایی به نام اخلاق آشنا میشویم با معنا و حقیقتی به نام توحید و اسماء و صفات او آشنا میشویم رسالت انبیاء همین است در باب مسائل دنیایی و طبیعی مسائل چندان برای انسان مخفی نیست انسان میتواند تا یک حدی به مسائل جهان طبیعت سلطه پیدا بکند و برای خود نظم و انضباطی فی الجمله ایجاد بکند گرچه آنها هم در آنگونه از مسائل امدادهای غیبی و راهنماییهای جهان غیب میتواند جهان شهادت را برای انسان ساماندهی کند اما عمدهترین رسالتی که برای انبیای الهی و کتب و صحف آسمانی است و وحی بدین منظور برای بشر فراهم شده است این است که انسان را به جهان غیب آشنا کند و حقائق غیبی را در دسترس انسان قرار بدهد اما سخن این است که انسان با کدام حوزه وجودیاش بتواند این معانی و حقائق را بیابد و با آنها ارتباط برقرار کند اگر انسان صرفاً یک موجود مادی و طبیعی باشد و فقط جهت جسمانی و مادی برای او وجود داشته باشد و عالم شهادت تأمین کننده کل هستی انسانی باشد راه ارتباط با جهان غیب چگونه است اینجاست که مسئله نفس انسانی و قوت نفس انسانی جایگاه تجرد نفس و نفهه الهی بودن و نظایر آن مطرح است با بدن که انسان نمیتواند حقائق ملکوتی را بیابد با بدن با حقیقت دنیایی با معانی و حقائق عالم طبیعت ارتباط دارد با زمین و زمان ارتباط دارد با سنگ و گل ارتباط دارد با آب و خاک و هوا و آتش و عناصر مادی ارتباط دارد اما آن حقائقی که از آن به عنوان برترین جلوههای آسمانی یاد میشود مثل تقوا مثل توحید اسماء و صفات الهی مثل عروج انسان به جهان غیب و نظایر آن اینکه اگر خدای عالم در باب پیغمبرش فرمود ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ﴾ اینها مسائلی است که از پس پرده غیب برون میآید و انبیاء آمدند تا این پردهها را کنار بزنند این ستارها و حجابها را به کناری بزنند و جهان غیب را برای ما روشن کنند و افرادی که این امر را پذیرفتند و ایمان به غیب آوردند این پردهافکنیها را از جایگاه رسالت و وحی و نبوت و امامت و ولایت کاملاً برخوردارند آنچه که در این رابطه برای ما در این شبها مغتنم است این است که خدای عالم این معانی را این حقائق را دسترس قرار میدهد یعنی چه که خدای عالم میفرماید که ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ﴾ این ﴿مِنْ کُلِّ أَمْرٍ﴾ یعنی چه یعنی همه حقائقی که در جهان غیب هست تا آنجا که ممکن است در دسترس نفس انسان است و انسان وقتی این نفس را آزاد کرد و حیثیت مُلکی و مادی را از این نفس کَند و جدا کرد کاملاً میتواند با این حقائق غیبی ارتباط برقرار کند خود را آزاد کند و در قلمرو غیب هجرت کند و سفر کند و رحلت کند از اینرو ما اگر به معرفت دینی باور داریم و دین را به عنوان مجموعهای از عقاید و اخلاق و احکام میدانیم اینها برای ما معرفت میآورد دین که مجموعهای از عقاید و اخلاق و احکام است هر کدام از این بخشهای سهگانه برای خود یک سلسله معرفتی دارد لذا علومی که ما برای حوزه دین تعریف میکنیم مثلاً میگوییم علم فقه علم فقه ناظر به احکام و تکالیف انسانها هستند آنچه را که از جهان غیب از عالم معنا برای ما دارد تعریف میشود در قالب لفظ و مفهوم و عبارات در بخشهای احکام و تکالیف میشود علم فقه یا در باب مسائل نفسانی و اخلاقی آنچه که از راه دانش دینی برای ما باز میشود ما یک معرفتی پیدا میکنیم معرفت اخلاقی معرفت فقهی معرفت به عقاید و باورها و احکام اما این معرفتها چه در حوزه عقاید چه در حوزه اخلاق و چه در حوزه اعمال و احکام و تکالیف اینها با یک معنویتی و یک روحی باید که همراه باشند وگرنه این معرفت مادی است در عالم طبیعت شکل میگیرد عالمان و فرزانگان این رشتهها در عالم طبیعت و عالم شهادت و مُلک سیر میکنند ما فقیه داریم عالم اخلاق داریم عالم حکمت و عرفان داریم اینها همهشان در عالم طبیعت و شهادت دارند سیر میکنند اینها در حوزه لفظ و مفهوم هستند هیچ کدام از آنها از آن معنا و آن حقیقت سخن نمیگوید آن معنا و حقیقت یک امر خارجی است یک امر عینی است مثل همان آبی که در خارج است آن در دسترس انبیاء و اولیاء است آنها آمدند شب قدر آمده است ماه مبارک رمضان آمده است تا اینها را در اختیار قرار بدهد آنها معانیاند ما که در حوزه علمیه یا در دانشگاهها یا در کتابخانهها و یا مراکز علمی تحقیق و تلاش علمی داریم در حدّ معرفت امور نصیب ما میشود اینها علم است اینها معرفت است که اینها مجازند الفاظاند عباراتاند اینها حیثیتهای عالم شهادت و طبیعت را دارند اما آن معنا و آن حقیقت امری وراء مسائل ذهنی و لفظی است از لفظ باید بگذریم به مفهوم برسیم و از مفهوم باید بگذریم به حقیقت و معنا برسیم معانی در فرصتهای ارزشمندی همانند شب قدر در اختیار قرار میگیرند بنابراین نسبت بین معرفت با معنویت نسبت بدن و نفس است نسبت جسم و روح است نسبت لفظ و معناست از الفاظ و عبارات که در حوزه معرفت انسانی شکل میگیرد آن حقیقت دست نمیآید بلکه باید از اینها عبور کنیم اگر کسی در سینهاش مالامال مسائل علمی باشد اعم از علوم طبیعی و ریاضی و علوم دینی و امثال ذلک همه اینها در جایگاه علم عالم شهادت است عالم لفظ است معرفت است آنکه روح است آنکه حقیقت است آنکه جان میبخشد به الفاظ و عبارات و این الفاظ را از مهمل بودن به مستعمل بودن تبدیل میکند عبارت است از آن معنا اگر از لفظ و مفهوم عبور کردیم و به معنا بار یافتیم به آن حقیقت رسیدیم البته شاهد سعادت را در آغوش میکشیم از این رهگذر هر چه این معرفتها اصیلتر پردامنهتر متقنتر و محکمتر باشد معنویتی که در درون آنها نهفته است برتر و کاملتر است ما باید خودمان را به این امر متوجه کنیم امروزه با توجه به شعار گسترده معنویت و حاکمیت معنویت در شرق و غرب این عالم این مسئله باید مورد توجه همه ما باشد که اگر معنویت پا در معرفت نداشته باشد و نسبت معرفت با معنویت نسبت بدن و نفس نباشد حقیقت شکل نخواهد گرفت انسان زمانی انسان است که بدن و جسمی داشته باشد و این روح در این جسم قرار بگیرد و آنگاه این جسم بتواند به وظایف خودش عمل کند از یک سو آن روح هم رشد بکند از سوی دیگر اگر معنویت در درون معرفت راه پیدا نکند و اگر معرفت نسبت خودش را با معنویت برقرار نکند نه آن معرفت برای انسان کمالآفرین است نه آن معنویت برای انسان میتواند حیات تازه و حیات طیبه ایجاد بکند از اینرو هر چه معرفت قویتر باشد معنویتی که در درون او هست هم قویتر اصیلتر پردامنهتر و عمیقتر خواهد بود از اینرو دین مبین اسلام که عالیترین نوع معرفت را در حوزه عقاید در حوزه اخلاق در حوزه احکام و تکالیف برای ما آوردهاند در درون اینها یک معنویتی نهادینه شده است که هیچ کدام از اینها بدون آن معنویت روح ندارند نفس و جان ندارند نه آن معرفت میتواند تعالی بخشنده باشد نه آن اخلاق میتواند جان انسانی را متعالی کند با آن حقیقت عینی و خارجی مرتبط کند نه این احکام و تکالیف چرا به ما میگویند که در این احکام و تکالیف عبادی و در فروعاتتان قصد قربت کنید نماز میخوانید قصد قربت کنید روزه میگیرید قصد قربت صدقه میدهید قصد قربت شب قدر برمیخیزید احیاء میدارید قصد قربت اینها همه عبادت است آن قصد قربت آن روح و آن معنا و آن حقیقت را در جان انسانی میکارد اینها بذر معنویتاند که از جایگاه معرفت اصیل برای انسان حاصل میشوند بنابراین اگر معرفت اصیل نباشد ریشه در جریان نبوت و رسالت و وحی نداشته باشد یک امر ساختگی و ذهنی باشد یک امری باشد که انسان آن را اختراع کرده ایجاد کرده در فضای تخیل و صورتبندی و وهم برای خودش یک صورتی ایجاد کرده آن معنا هم یک معنای صوری است یک معنای بیروح است حقیقتی برای آن معنا نیست یک معنای تخیلی و موهوم است حتماً یک معرفت اصیلی که در نهاد نبوت و رسالت ریشه دارد و از جایگاه وحی برای ما فراهم آمده است میتواند با یک معنویت شایسته و اصیلی ارتباط برقرار کند که نسبت معرفت با معنویت مثل نسبت بدن و روح است آنگاه انسان تعالی مییابد رشد پیدا میکند این حقیقت نفس انسانی با حقائقی که از راه این معرفت برای انسان فراهم شده است تعالی و سعادت انسان تأمین میشود هر چه این معرفت اصیلتر و در بنیانهای اصیل دینی که نبوت و رسالت و وحی او را دارد پشتیبانی میکند ریشه دوانیده باشد آن معنویتی که برای انسان حاصل میشود قویتر و کاملتر و اگر احیاناً یک معرفت وهمی و خیالی باشد طبعاً معنایی را با خود ندارد مثل یک لفظ مهمل در مقابل لفظ مستعمل لفظ مستعمل لفظی است که با خود معنا را حمل میکند اما لفظ مهمل معنای را حمل نمیکند یک ذهنیتی ایجاد میکند یک خیال و وهمی را ایجاد میکند و امروز باید همه انسانها خصوصاً فضای جوانان ما باید که به این امر آشنا باشند شب قدر است شب معناست خدای عالم آمده است تا ظرف جان ما را با این معانی پر کند ما در فضای نفس که رابط ما با آن حقائق همین نفس است باید تلاش کنیم نفس را آزاد کنیم بله خدای عالم کریم است عفوّ است میبخشد «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی» یکی از اذکار ویژه شبهای قدر همین ذکر است «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی» خدایا تو کریم هستی عفو میکنی بخشندگی را دوست داری از تو میخواهیم که ما را ببخشی اما بخشیدن دو قسمت دارد دو نوع ما بخشش داریم یک بخششی است که به گناهان ما لغزشهای ما خطاهای ما برمیگردد اینها را خدای عالم با کرامتش با تفضلش میبخشد خدایی که با این درگاهی از رحمت در شب قدر تجلی کرده است قطعاً انسان بندهای که در پیشگاه خدا آمده و از او آرزوی آمرزش دارد لطف خدا بیکران است اما آنکه باید تلاش بکنیم و در شبهای قدر او را داشته باشیم مسئله آزادسازی نفس است آزادسازی جان و روح است ما دست و پا را اگر باز کنیم اما جان در گرو اعمال ما و اخلاق بد ما باشد این قدرت پرواز ندارد ﴿کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ﴾ ﴿کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ﴾ ما باید از خدا در شب قدر این آزادی روح و آزادی جان و نفس را طلب کنیم تا در سایه این آزادی آن معنای آزاد اتفاق بیافتد و آن معنا وقتی اتفاق افتاد ارتباط با جهان غیب برقرار میشود سرّ اینکه ما از شب قدر میآییم بیرون فردا معاذالله دوباره به گناه آلوده میشویم برای اینکه درست است که دست و پا و اعضا و جوارح تطهیر شدند اما نفس همچنان سیاه است نفس همچنان درگیر خُلقیات و اخلاق و رذائل است و باید از خدای عالم چنین آزادی و رهایی را مسئلت کنیم که رسول گرامی اسلام فرمود «إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» در ابتدای این ماه مبارک رمضان در آخرین جمعه ماه شعبان این جمله را حضرت فرمود که انفس شما و جانهای شما درگیر است جانتان را آزاد کنید در شب قدر از خدا بخواهید که خدا آنها را آزاد کند چون استغفار میتواند به اعضا و جوارح باشد میتواند به جان باشد «فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ» چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند آنهایی که در چنین شبهایی آن معنا و حقیقت را یافتند دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند وندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند این بزرگانی که چند قرن میمانند امثال جناب حافظ بر سر سفره شب قدر نشستند به آن معنا رسیدند رسیدند به جایی که بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند از حضور همه برادران و خواهران و اتحادیه محترم انجمن اسلامی اروپا که این برنامه را تشکیل دادند و زحمت کشدند از همه دست اندرکاران تشکر میکنم سپاسگزارم و از همه آنها هم التماس دعا داریم ما در جوار رحمت کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام الله علیها در این شبهای گرامی و ارزشمند به یاد جوانهای عزیز در همه جاها اروپا هستیم و دعاگو هستیم
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»