به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: همایش «نوآوری های فلسفی ، کلامی علامه طباطبایی» به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ارتحال این علامه فقید از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی مشهد با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، با پیام حضرت ایت الله العظمی جوادی آملی به این همایش در سالن همایش دفتر تبلیغات اسلامی مشهد برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در بخشی از پیام خود به این همایش در خصوص شخصیت برجسته علامه طباطبایی بیان داشتند: اين بزرگوار خودش متخلّق به اخلاق الهي بود و تفسير نوراني الميزان گذشته از آن صبغههاي علمي صبغه اخلاقي ويژهاي دارد که اين بزرگوار در احياي اين روش و منش سهم به سزايي دارد.
متن کامل پیام معظم له به این همایش به شرح زیر است:
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِين وَ الْأَئِمَّةِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِيِّين سِيَّمَا خَاتَمُ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتَمُ الْأَوْصِيَاء عَلَيْهِما آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء بِهِمْ نَتَوَلَّی وَ مِنْ أَعْدَائِهِم نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».
مقدم شما فرهيختگان و قرآن پژوهان و متأدّبان علوم الهي را گرامي ميداريم، از برگزارکنندگان اين همايش وزين حقشناسي ميکنيم و از همه بزرگواراني که در ايراد مقال يا ارائه مقالت بر وزن علمي اين همايش افزودند، سپاسگزاريم!
آنچه در ايّام سالگرد رحلت علامه طباطبايي(رضوان الله تعالي عليه) مطرح است، اين است که اين بزرگوار خودش متخلّق به اخلاق الهي بود و تفسير نوراني الميزان گذشته از آن صبغههاي علمي صبغه اخلاقي ويژهاي دارد که اين بزرگوار در احياي اين روش و منش سهم به سزايي دارد. اخلاق مهمترين عامل سعادت يک ملّت است. قرآن کريم بهشت را معرّفي کرد، اوضاع بهشت و بهشتيان معرّفي کرد، مرداني که متمدّنانه با فرهنگ اسلامي بهشتگونه زندگي ميکنند، آن را هم معرّفي کرد، اين دو بخش؛ يعني بهشت و رمز و راز بهشت از يک سو؛ تمدّن بهشتيان و فرهنگ بهشتمداران در دنيا از سويي ديگر، در قبال اين دو امر، دو امر ديگر هم مطرح فرمود: يکي دوزخ و احکام دوزخ و روابط دوزخيان، دوم؛ فرهنگ منحط دوزخيان در دنيا و روش ددمنشانه دوزخيان در دنيا، مجموعه اين چهار بخش را فن اخلاق به عهده دارد، اخلاق گاهي به صورت جنود عقل و جهل مطرح ميشود، گاهي به عنوان زاد مسافر مطرح ميشود، گاهي هم به عناوين ديگر خود را نشان ميدهد، در قرآن کريم جريان بهشت به عنوان اينکه ﴿لاَ لَغْوٌ فِيهَا وَ لاَ تَأْثِيمٌ﴾[1] مطرح شد، همه «نِعَم» در بهشت هست، لغو و سخن باطل و کار ناصواب در بهشت نيست و هيچ بهشتي نسبت به بهشتي ديگر کينهاي ندارد، اين مطلب اول.
مطلب دوم فرهنگ و تمدّن قوي و قوي مردان بهشتيمنش است که در دنيا از ذات أقدس الهي چنين ميطلبند: ﴿لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا﴾؛ خدايا ما را از گزند و آسيب و بداخلاقي حفظ بکن که بد کسي را نخواهيم! عقب افتادگي کسي را رضايت ندهيم! ﴿لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا﴾،[2] اين زندگي متمدّنانهٴ بهشتمنشانه است.
امر سوم و چهارم اين است، در جريان دوزخ فرمود دوزخيان طوري هستند: ﴿كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا﴾.[3] فرهنگ منحط و بداخلاقي دوزخيان در دنيا هم همين است، به او ديگر دروغ ميگويد، خيانت ميکند، اعتماد ندارند و مانند آن. اخلاق اين تربيع را از نظر دور نميدارد و عالمانه اين اقسام چهارگانه را مشخص ميکند؛ زيرا زندگي به اخلاق وابسته است و قرآن کريم که وجود مبارک پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلّم) خُلق او همين قرآن بود، «كانَ خُلُقُه القُرْآنَ». در آغاز نزولش مردم را به اخلاق دعوت کرده است، طبق نقل معروف اولين بخشي از قرآن که نازل شد، همين آغاز سوره مبارکهٴ «علق» است: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ ٭ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ٭ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ﴾[4] در همين بخش سوره مبارکهٴ «علق» در مراحل پاياني آن فرمود: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾،[5] انسان را به ادب و حيا و اخلاق دعوت کرده است، قبل از مسئله إنزار به دوزخ و قبل از مسئله عذاب، سخن از اخلاق مطرح است، نفرمود اگر بد کرديد، جهنّم ميرويد، فرمود مگر نميدانيد خدا ميبينيد؟! ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾! اين فضيلت اخلاقي که در آغاز نزول قرآن کريم مطرح بود، در تمام اين آيات و سُوَر خود را نشان ميدهد تا در بخشهاي پاياني قرآن کريم؛ لذا حضرت فرمود من آمدم که اخلاق را تتميم کنم، اصرار مرحوم علامه(رضوان الله تعالي عليه) اين است که فرهنگ قرآن اين است که هم اخلاق را تبيين ميکند و هم حيات را تشريع ميکند، در نزد مردم حيات مهمترين حق جامعه است؛ ولي بيان علامه اين است، در فرهنگ قرآن کريم مهمترين حق، حقّ توحيد است، نه حق حيات، زندگي بيتوحيد، اين حق نيست، اين بهره موجودات ديگر است.
مهمترين حقي که انسان دارد حق توحيد است و اخلاق در حقيقت همان خلقتسازي است که به صورت بيان خُلق درآمده است، ما بعد از مرگ بدني داريم، در ساحره قيامت بدني داريم، در بهشت هم بدني داريم، همين ما هستيم و همين بدن است؛ منتها به صورتهاي گوناگون درميآيد، ذرّهاي از بدن دنيا کم نيست، انسان با همين بدن دنيا در برزخ و ساحره معاد و قيامت ميآيد، لکن همين بدن گاهي زيبا ميشود و گاهي زشت، اين زيبايي و زشتي که يک نحوه خلقت است، با خلق ما ساخته ميشود.
در قرآن کريم آيهاي است که مظمونش اين است بعضي روسفيد و سفيدروي، بعضي روسياه و سيهروي محشور ميشوند، اين زيبايي و زشتي، پلشتي و زيبايي يک نحوه خلقتي است که با اخلاق ما درست ميشود، اگر کسي بخواهد زيبا مشهور شود، با ادب و اخلاق و فقه او بستگي دارد. به ما گفتند هنگام وضو گرفتن، وقتي صورت را ميشوييد، بگوييد: «اللّٰهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ»،[6] اين يک نحوه خُلقي است که با اخلاق ساخته ميشود. درست است بعضي در قيامت زيبا هستند و برخي زشت؛ ولي زيبايي را انسان ميسازد با خُلق خوب آن خُلق خوب شکل ميگيرد با خلق بد آن خلقت بد شکل ميگيرد. بنابراين ما هستيم که با رعايت اخلاق بدن خوب و زيبا ميسازيم، ما هستيم که با عدم رعايت اخلاق بدن بد ميسازيم. سهم وجود مبارک پيغمبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) اين بود که جامعه را متخلّق بار بياورد و اولين دستوري هم که داد دستور حيا بود به إذن خدا که ﴿أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَري﴾ و مهمترين حقي را که قرآن براي انسان قائل بود، حق حيات بود که فن اخلاق اين حقّ حيات را اصل قرار ميدهد.
قرآن کريم مسئله تزکيه را که سهم تعيين کنندهاي در اخلاق دارد مطرح فرمود، گاهي تعليم را قبل از تزکيه ذکر ميکند به عنوان اينکه مقدمه تزکيه است، گاهي تزکيه را قبل از تعليم ذکر ميکند که مقدم بر تعليم است و اين بدون فن اخلاق نميشود؛ لکن نکتهاي که در برخي از خطبههاي نهجالبلاغه و همچنين آيات قرآن کريم است اين است که يک انسان متخلّق ميکوشد فضايل اخلاقي را شناسايي کند و تحصيل کند؛ امّا يک کسي که بالاتر از فن اخلاق ميانديشد، سعي ميکند تمام تلاش و کوشش خود را بکار بگيرد که حقايق موجود آن عالم را ببيند، يک انسان متخلّق سعي ميکند اهل بهشت شود، يک انسان مقدّم و والا و برتر از متخلّق سعي ميکند که بهشت را ببيند! آن خطبه معروف از حضرت امير(سلام الله عليه) که فرمود: «فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»،[7] اين دو قسمت را که بيان ميکنند اين ناظر به مسئله شهود است که فوق مسئله اخلاق است آن هم از منظر قرآن دور نبوده، از منظر پيغمبر و اهل بيت(عليهم السلام) دور نبوده و از منظر شريف استاد علامه طباطبايي هم دور نبوده است؛ منتها آن براي اوحدي از متخلّقانه است که سعي ميکنند نتيجه اعمال خودشان را هم اکنون در دنيا ببينند.
بنابراين ما اگر خواستيم يک فرهنگ غني و قوي داشته باشيم، ناچار هستيم وضع بهشت را و بهشتيان را خوب بشناسيم و همان وضع را به عنوان تمدّن اسلامي خوب پياده کنيم که اميدواريم همه شما بزرگواران به ويژه در جوار مضجع ملکوتي ثامن الحجج علي بن موسيٰ(صلوات الله و سلام الله عليه) قرار داريد همه شما مشمول اين بحثهاي قرآني شده و متخلّق به اخلاق الهي شويد و فرهنگ غني و قوي تمدّن اسلامي را که بهشتيمنش بودن است احيا کنيد!
«غَفَرَ اللَّهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه»
پاورقی........................................
[1]. سوره طور، آيه23.
[2]. سوره حشر، آيه10.
[3]. سوره اعراف، آيه38.
[4]. سوره علق، آيه3 و4و 5.
[5]. سوره علق، آيه14.
[6]. من لا يحضره الفقيه، ج1، ص42.
[7]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، خطبه193.