حجت الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی به مناسبت ولادت امام چهارم شیعیان علی بن الحسین علیه السلام پیامی به مرکز اسلامی امام علی در استکهلم سوئد ارسال کردند
متن پیام ایشان بدین شرح است:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین».
روز پنجم شعبان سال 38 هجری قمری در خانه سالار شهیدان حسین بن علی(سلام الله علیه) فرزندی به دنیا آمد که نام مبارک ایشان را «علی» نهادند. «علی بن الحسین السجاد زین العابدین(سلام الله علیه)» که امام چهارم شیعیان هست فخر عالم انسانیت است. ولادت این امام عزیز و گرانقدر را به ساحت قدسی حضرت بقیت الله الأعظم و قاطبه امت اسلام خصوصاً پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به ویژه شما مردان و زنان مسلمان منطقه اروپا، خصوصاً در کشور سوئد شهر استکهلم مرکز اسلامی امام علی(علیه السلام) تبریک و تهنیت عرض میکنیم.
امام(علیه السلام) با خود همه خوبیها و جمال و جلال الهی را به همراه میآورد. مظهر عطوفت و رحمت و لطف الهی است و با خود همه خصلتهای ارزشمند و والا را به ارمغان میآورد.
امام زین العابدین(علیه السلام) سخنی را در باب زیادتی عقل و فزونی خردمندی برای جامعه بشری آورده است که در آغاز سخن از این حدیث نورانی امام سجاد(علیه السلام) استفاده میبریم و بعد پیرامون خصائص و ویژگیهای این امام همام مطالبی را تقدیم میداریم. حضرت فرموده است: «مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ مِنْ أَکْمَلِ مَا فِیهِ کَانَ هَلَاکُهُ مِنْ أَیْسَرِ مَا فِیه»؛ همواره دین و آیین الهی به خردمندی و عقل و عقلانیت توصیه و سفارش دارند از جمله سفارشات ارزشمند امام سجاد(علیه السلام) در اینکه جامعه قدرت تفکر و اندیشه را و تعقل و تفقّه را بالا ببرد و سعی کند که بر اساس عقلانیت زیست بکند و خود را در مدار حس و خیال و وهم و ظنّ و هویٰ و هوس نگه ندارد بلکه اینها را تحت اشراف عقل در بیاورد این سخن زیبا و گرانقدر را فرمود که اگر کسی خردمندی و عقل در وجودش بیش از جهات دیگر نباشد، چنین انسانی در معرض هلاکت و سقوط است اما اگر در وجود خود عقلانیت را، خردمندی را و پذیرش به آنچه که قوه عاقله او فرمان میدهد را اصل قرار بدهد و سایر جهات را تابع و متغیّری از آن امر ثابت قرار بدهد او میتواند نجات پیدا کند وگرنه هلاکت و سقوط انسان در گرو عدم توجه به خردورزی و عقلانیت است.
بار دیگر این حدیث نورانی را تحفه ایام ولادت آن حضرت قرار بدهیم و همگان این حدیث را به خاطر بسپاریم و در مقام اندیشه و عمل، نظر و عمل بر اساس این سخن گرانبهای امام سجاد(علیه السلام) سبک زندگانی خود را سامان ببخشیم. امام سجاد(علیه السلام) فرمود: «مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ مِنْ أَکْمَلِ مَا فِیهِ کَانَ هَلَاکُهُ مِنْ أَیْسَرِ مَا فِیهِ»؛[1] اگر کسی خردمندی و عقلانیت در او گوهر برجسته و بارز نباشد و جهت کاملتر وجودش را خردمندی پُر نکند، چنین انسانی به راحتی به سقوط و انحطاط کشیده میشود؛ زیرا حسگرایی، خیالگرایی، وهمگرایی و نظایر آن انسان را به درّه هبوط و سقوط میکشاند.
امام سجاد(علیه السلام) در این عمر شریف 58 ساله که طبق نقل مورّخان سال شهادت آن حضرت را سال 95 هجری اعلام کرده بودند، با خود جهات و شئونات اساسی را به ارمغان آورد و اتفاقاً پرسش انسان مدرن و معاصر این است که اگر شخصیتی اینگونه مورد احترام و اعتناست و همگان او را به عنوان امام و زعیم و قائد میشناسند چه نقشی داشت و چه اثری در جامعه داشت؟ این پرسشی است که امروز انسان مدرن در دوران معاصر انجام میدهد. اتفاقاً پرسش درست و اساسی است و برای این در شخصیت هر کدام از امامان بزرگوار ما، شئونات ارزشمندی نهفته است.
ما اگر بخواهیم برجستهترین جهات وجودی امام سجاد(علیه السلام) را شماره کنیم و بشماریم، اولین ویژگی او این بوده است که نهضت پدر بزرگوارش سالار شهیدان حسین بن علی(سلام الله علیه) را احیا کرد و زنده نگه داشت. نهضت أبی عبدالله(علیه السلام) به عنوان چراغ روشن و به تعبیر رسول مکرّم اسلام مصباح هدایت و سفینه نجات[2] درخشندگی دارد که هیچ چراغی به فروغ و تابندگی این چراغ الهی نیست این باید همواره روشن و تابناک باشد و امام سجاد(علیه السلام) در آن تاریکی و ظلمت اموی که چنین برخوردی را با فرزند رسول گرامی اسلام داشتند، به هر نحوی که بود روشنگری کرد ولو با گریه و اشک، وقتی از حضرت سؤال میکردند که چرا اینقدر اشک و گریه؟! میفرمود یعقوب یک فرزند داشت در عین حال که میدانست زنده است از فراغ او آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد من این همه از اصحاب، پدر، برادر، عمو و نظایر آن را در جلوی چشمانم اینگونه قطعه قطعه شده دیدم آیا چگونه گریه نکنم؟![3] وقتی نگاه او به آب میافتاد اشک میریخت، نگاهش به گوسفندی که در حال ذبح کردن بود به اشک میافتاد، نگاهش به محرومی، به ضعیفی، به ناتوانی همواره یادآور جریان کربلا بود.[4] البته همین امام سجاد(علیه السلام) آنگاهی که بر منبر شام بالا آمد و بر فراز منبر سخنرانی را آغاز کرد به گونهای سخن گفت به گونهای حماسه آفرید در غل و زنجیر بود اما همانند شیر بیشهِ شجاعت و مردانگی و غیرت غرّش کرد و همه را به وحشت و هراس وادار کرد و همه در مقابل او به گریه افتادند.
بنابراین احیا و زنده نگاه داشتن نهضت سالار شهیدان و اجازه به اینکه به تحریف و انحراف کشیده نشود، خیلی مایل بودند امویان مخصوصاً جریان نحس یزید که آن را محو کنند و به محاق ببرند اما حرکتهای ارزشمند امام زین العابدین و کاروان بجا مانده از کربلا خصوصاً زینب کبری عقیله بنی هاشم(صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین) کاری کردند که این نهضت باقی باشد.
بله، آنجایی که باید سخنرانی کرد، آنجایی که باید صحبت کرد، آنجایی که باید حرف زد، باید در مقام احیا نهضت و جنبش الهی سالار شهیدان اینگونه عمل کرد البته در باب مصیبت اهل بیت(علیهم السلام) بحث عزاداری و گریه بجای خود اما اکنون که فرصت کتابنوشتن، سخنرانی کردن و داشتن رسانههای مختلف برای ابلاغ پیام سالار شهیدان، سخنان او و مانند آن هست، راه باز است و باید از این طریق نهضت سالار شهیدان که نهضت حقخواهی، عدالتمحوری، مبارزه با ظلم و ستم و نظایر آن هست را حفظ کرد.
بنابراین یک شأن اصلی و اساسی امام زین العابدین، سید الساجدین علی بن الحسین(علیهما آلاف التحیة و الثناء) احیا داشتن و زنده داشتن این نهضت است.
شأن دیگر و اساسی که امام(علیه السلام) به میدان آورد و بسیار کار شگرف و در عین حال عجیب و لطیفی هست آمیختگی زندگی با جریان عبودیت و بندگی است، از هنرهای ارزشمند امام زین العابدین(سلام الله علیه) این است. برخیها فکر میکنند که زندگی یک طرف و بندگی در طرف دیگر، زندگی با بندگی متفاوت است! زندگی را در حوزه مسائل اقتصادی، اجتماعی، معاشرتها، آمد و شدها باید داشت و عبادت را باید در مسجد و کنیسه و نظایر آن باید مطرح کرد اما امام سجاد(علیه السلام) یک آمیختگی بسیار شیرین و گوارایی بین زندگی و بندگی آمیخت و کنار هم قرار داد. این دعاهایی که امام(علیه السلام) خلق کرد، ایجاد کرد، انشاء کرد و آفرید، در حوزههای مختلف از زندگی؛ از ارتباط انسان با پدر و مادر، ارتباط انسان با همسایه، ارتباط انسان با جهان طبیعت و مانند آن، اینگونه از مسائلی که مسائل اولیه زیست انسانی است در قالب بندگی و دعا و نیایش و مناجات شکل گرفته است، این اختصاصی به این حدود شصت دعایی که در صحیفه سجادیه وجود دارد نیست، این منطق زندگی بعلاوه بندگی که زندگی چیزی جدای از بندگی نیست و بندگی چیزی جدای از زندگی نیست بلکه بندگی روح زندگی است، زندگی ظاهر است و بندگی باطن. با این دعاها و این نیایشها و این مناجات به گونهای امام(علیه السلام) به سطح جامعه دین را آورد که از این زیباتر و کاملتر نمیشود بیان کرد. اصلاً سبک زندگی که به همراه سلوک و بندگی در پیشگاه پروردگار عالم است به ارمغان امام زین العابدین(علیه السلام) است. این از هنرهای بسیار لطیف امام(علیه السلام) است که در نهایت لطافت و ظرافت، بندگی در پیشگاه پروردگار عالم را به عنوان روح و باطن حیات و زندگی، به بشر آموخت که اگر با خودت هستی، با همسایه هستی، با زن و فرزند هستی، با ارتباط با جامعه هستی در معاش، در زندگی، در ارتباط با دوستان، ارتباط با دشمنان، با همه و همه در سلوک بندگی زندگی کن و روح بندگی را در لایه لایههای زندگی بخواه که آنها را جاری کنی. این ویژگی ارزشمندی است که زندگی سکولار از بندگی در منطق دین نافرجام است و هرگز نمیتواند انسان را بنده خدا بکند. اینکه انسان نمازی را بخواند، روزهای را بگیرد، حجی را انجام بدهد و زندگی را جدای از بندگی بخواهد داشته باشد، این نمیتواند انسان را سالک کوی حق بکند. اگر این آمیختگی بین زندگی و بندگی، به اینکه روح این آمیختگی را الوهیت، توحید، بندگی تأمین بکند و شکل ظاهر را زندگی تأمین کند میتواند برای بشر ارمغان بسیار ارزشمندی باشد لذا دعاهایی که در صحیفه سجادیه و یا بیرون از این حوزه به انشاء این امام ارزشمند امام سجاد(علیه السلام) رسیده است از ارمغانهای گرانقدر آن حضرت است.
شأن دیگری که امام(علیه السلام) انشاء کرد و ایجاد کرد و این فخری است برای امروز جامعه بشری که 1400 سال قبل امام(علیه السلام) با چه نگاهی زیست و زندگی بشری را دارد تأمین میکند، مسئله این رسالة الحقوق امام سجاد(علیه السلام) است حدود پنجاه حقی که امام(علیه السلام) برگزید و اینها را انتخاب کرد از بهترین غنائم و گرانبهاترین سرمایهها و ذخائر الهی و مواهب الهی است که توسط امام زین العابدین(علیه السلام) به بشر امروز داده شده است. بشر امروز قطعاً نمیتواند به سطح این حقوقی که امام سجاد(علیه السلام) بدان اشارت کرده است برسد، تا چه رسد به سقف این حقوقی که حضرت تبیین فرموده است.
امروز، ارمغان بشر امروز و دنیا مدرن و جهان معاصر این است که این مسائل حقوق بشری را که نازلترین سطوح آن دارد مطرح میشود به بشر تقدیم کند اما امام(علیه السلام) از اعضاء و جوارح تا به دورترین از جهات وجودی حضرت اشاره میکند و حق هر کدام از اینها را بیان میکند و زندگی انسانی را با حقیقت حق گره میبندد. گرچه خدای عالم فرمود که ما آسمان و زمین را جزء به حق نیافریدهایم،[5] «و بالحق» یا «و بالعدل قامت السماوات و الأرض» این در نظام تکوین اینگونه است در نظام تشریع هم همینطور است. این خدایی که انسانها را آفرید برای آنها در لایهلایههای زندگی و حیات دنیایی اموری را و شئونی را برشمرد که در بین آنها جزء حق نمیگذرد. بله، انسان ممکن است کنار این حقوق یک سلسله مطالبی را بیاورد که اینها حق حقیقی نباشند، اینها امور باطلی باشند؛ چون به هر حال عالم دنیا عالمی است که حقّش با باطل آمیخته است، هیچ حقّی در عالم طبیعت نیست مگر اینکه آمیختگی و کنار آن جریان باطل هست اگر توحید است کنار آن شرک است، اگر ایمان است کنارش کفر است، اگر صدق است کنار آن کذب است و نظایر آن. امام(علیه السلام) با یک مد دیگر، تِم دیگر، شرایط دیگر و وضعیت دیگر، جهان انسانی را دارد رقیق میکند لطیف میکند و انسانیت را در فضایی میآورد که در آن فضا زیست گوارا باشد زیست شریف باشد.
ما یک تکلیف داریم و یک حق؛ هر حقی کنار آن تکلیفی هست و هر تکلیفی کنار آن حقی هست. امام(علیه السلام) میفرماید اگر با جریان حق زیست بکنید آن تکلیف برای تو شاق نخواهد بود، اگر انسان حق این را بداند که فرزند نسبت به او حق دارد یا او نسبت به فرزند حق دارد، وقتی این حق متقابل فهم شد تکالیفی که مبتنی بر این حق برای انسان میآید سخت و دشوار نیست، تکلیف نیست بلکه تشریف است. امام(علیه السلام) خواست زندگی شرافتمندانه را در سایه حق برای جامعه انسانی به ارمغان بیاورد، نه اینکه زندگی بر مبنای تکالیف و وظایف تأمین بشود. بله، ما اگر از حقوق و از شرافت متقابل بین انسانها خبر نداشته باشیم میگوییم بسیار خوب! شما وظیفه دارید در مقابل همسایه، وظیفه دارید در مقابل پدر، وظیفه دارید در مقابل مادر، نباید اُف به آنها بگویید! این بایدها و نبایدهای فقهی زمانی میتواند به شرافتی تبدیل بشود که کنار آن نگرشهای سلوکی و بندگی و جریان حقانیت باشد. چرا مرحوم سید بن طاووس میفرماید وقتی که به سنّ تکلیف رسیدید نگویید سنّ تکلیف بلکه سنّ تشریف بگویید؟[6] زیرا مشرّف شدهام به خطاب ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾؛ چون خطاب ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا﴾ آنقدر دلنشین، دلنواز و جانفزاست و روحفزا است که اصلاً انسان در مقابل او تکلیفی را احساس نمیکند. خدای عالم دین را با این جهات با این ظرافت و رقّت و لطافت دارد برای مردم به ارمغان میآورد بنای بر تکلیف نیست، بنای بر کلفت و رنج نیست بلکه این ویژگیها است.
لذا امام سجاد(علیه السلام) یک حوزه بندگی در کنار زندگی و دستی دیگر و برنامهای دیگر مسئله حقوق در کنار تکلیف، روح تکلیف را حقوق قرار داد، روح زندگی را بندگی قرار داد، در کنار هم این مجموعه برای انسانها میتواند شرافت بیافریند و از این زندگی میتواند زندگی سعادتمندانهای را تنظیم کرد و جامعه از این زندگی بهرهمند بشود و لذّت ببرد. امام سجاد(علیه السلام) با این آهنگ مسائل را مطرح کرده است.
جهت دیگری که به عنوان جهت اصلی فعالیتهای امام(علیه السلام) باید برشمریم مسئله تفسیر و تبیین دین است. او متولّی دین است، او خود را «بإذن الله» و از طرف پروردگار عالم، حاکم و ولیّ دین میداند. هیچ حقیقتی به اندازه دین ارزشمند نیست. اگر دین ارزش خود را در جامعه پیدا بکند قطعاً جهات انسانی، جهات اجتماعی و نظایر آن تأمین است. ما نمیدانیم که دین چقدر میتواند در تمامی این حوزهها مؤثر باشد اما دینی که سالم باشد دینی که از تحریف و انحراف و تفسیرهای به رأی و مانند آن مصون باشد. امام سجاد(علیه السلام) سنگری مطمئن، سنگری الهی برای صیانت از فهم و معرفت دینی بود و با آن بیان الهی خود، تفسیری را از دین ارائه میکرد که کسی نمیتوانست انحرافی و تحریفی در حوزه دین ببیند و لذا ما همواره نیازمندیم که تفاسیر را یا معرفت دینی را یا فهم را از این درگاه یعنی درگاه اهل بیت(علیهم السلام) و از شخصیتهای ممتاز جهان بشریت به عنوان امامان بزرگوار همانند امام سجاد(علیه السلام) داشته باشیم.
به همین مقدار اکتفا کنم و مجدداً میلاد با سعادت حضرت زین العابدین سید الساجدین علی بن الحسین(علیهما آلاف التحیة و الثناء) را که در پنجم شعبان سال 38 هجری قمری دیده به جهان گشود و جهان را با وجود خود روشن کرد و فخری برای عالم انسانیت شد تا ابد، نه اینکه در حد و روزگار خود! لذا صحیفه او در سپهر معرفت میگنجد، رسالة الحقوق او در آسمان آگاهی و شناخت چه زیبا سروده است و انشاء کرده است برای همه ما فخرآفرین است لذا در وصیتنامهای که امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) نوشتهاند این جهات دیده شده است که از مفاخر یا از ذخائر ارزشمند الهی است که همه باید قدر بدانیم. همه باید از این صحیفه به عنوان درس زندگی که روح بندگی در این درس قرار میدهد بهره ببریم و از رسالة الحقوق که باطن تکالیف ما را روشن میکند باید که استفاده بکنیم.
مجدداً حضور همه دوستان، برادران، خواهرانی که در کشور سوئد شهر استکهلم مرکز اسلامی سوئد به این جهت اجتماع و احتفالی دارند و جشنی برگزار کردهاند تبریک عرض میکنم، تهنیت و تحیّت دارم و آرزومندم که همگان تحت ولایت اینگونه از امامان بزرگوار بتوانیم شیعه و پیرو ارزشمندی باشیم و ـ إنشاءالله ـ جامعه اسلامی دین ارزشمند اسلام در پناه قرآن و عترت ـ إنشاءالله ـ سالم بماند.
«و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
[1]. التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص26؛ الإحتجاج علی أهل اللجاج(طبرسی)، ج2، ص320.
[2]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص60؛ «إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِصْبَاحُ هُدًی وَ سَفِینَةُ نَجَاةٍ».
[3]. حلیة الأولیاء لابی نعیم، ج،3 ص133؛ الخصال، ج2، ص518 «وَ لَقَدْ کَانَ بَکَی عَلَی أَبِیهِ الْحُسَیْنِ ع عِشْرِینَ سَنَةً وَ مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ مَا آنَ لِحُزْنِکَ أَنْ یَنْقَضِیَ فَقَالَ لَهُ وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ النَّبِیَّ ع کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنْ کَثْرَةِ بُکَائِهِ عَلَیْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَانَ ابْنُهُ حَیّاً فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا نَظَرْتُ إِلَی أَبِی وَ أَخِی وَ عَمِّی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَقْتُولِینَ حَوْلِی فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی».
[4]. مثیر الأحزان، ص115؛ «فَقَدْ رُوِّیتُ عَنْ وَالِدِی رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ ع کَانَ مَعَ حِلْمِهِ الَّذِی لَا تُوصَفُ بِهِ الرَّوَاسِی وَ صَبْرِهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُهُ الْخِلُّ الْمُوَاسِی شَدِیدُ الْجَزَعِ وَ الشَّکْوَی لِهَذِهِ الْمُصِیبَةِ وَ الْبَلْوَی بَکَی أَرْبَعِینَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ یَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِیَامِهِ وَ لَیْلَهُ بِقِیَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَکَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ وَا کَرْبَاهْ وَ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً حَتَّی یَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِیَابُهُ»
[5]. سوره حجر، آیه85؛ سوره احقاف، آیه3؛ ﴿ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ﴾.
[6]. کشف المحجه لثمره المهجه، ص77؛ «أن تعتقد أن یوم تشریفک بالتکلیف کان من أعظم أیام الأعیاد و أن وقت تعریفه لک بعظمته و استخدامک فی طاعته کان من أشرف اوقات الاسعاد و الأرفاد کما قدمناه فإیّاک أن یخطر ببالک ثواب أو جزاء علی طاعتک أو خدمتک»